.یادته وقتی که خیلی ناراحت بودم، سعی میکردی من و بخندونی
.یادته وقتی که خیلی ناراحت بودم، سعی میکردی من و بخندونی و سرم و گرم کنی که حتی یه لحظه هم نرم تو خودم؟ بعد اون جمله قشنگه که حالِ آدمو خوب میکنه رو میگفتی : غمت نباشه، باهم درستش میکنیم) یادته باهم شرطی مسابقه میزاشتیم که بدوییم و تو از قصد به من میباختی بعد میرفتیم بهم از اون بستنی بزرگا که فقط با خرابکاری میشه خوردشون میدادی؟ بعد میشستیم به ماه و ستاره ها نگاه میکردیم و من و بهشون نشون میدادی و میگفتی که من از اونا قشنگترم... یبار بهت گفتم ماه و خیلی دوست دارم، دوتایی نقشه کشیدیم که یه شب ماه و بدوزدیم که فقط و فقط برای من باشه ولی تو میگفتی که تو خودت ماه داری
یادته هر شب قبل خواب، بهم میگفتی که خیلی دوستم داری؟؟ یادته بارونِ شدید میومد مردم چتر میگرفتن رو سرشون یا همشون با عجله دنبالِ یه جایِ امن میگشتن، بعد تو میگفتی دیوونن مردم؟ عشقِ بارون به خیس شدنشه و دوتایی خیسِ خیس میشدیم بعد همدیگر و بغل میکردیم و میچسبیدیم بهم... یادته باهم فالِ حافظ میخریدیم و میخوندیم. انقدر که گفتی حافظ ازمون خسته شده،
گفتم اسم بچمونو بزاریم حافظ، توام خوشت اومد...
یه آهنگِ مشترک داشتیم یه سرِ هندزفری تو گوشِ تو بود یه سرش تو گوشِ من تا ته زیاد میکردیم و خودمون نمیفهمیدیم که داریم چقدر بلند میخونیمش و مردم چپ چپ نگاهمون میکردن...
اون سریالی که میدیدم و چی یادته؟ که چقدر از هنرپیشه ش خوشم میومد و میگفتم جذابه و تو حسودیت میشد و دیگه نذاشتی ببینم
یادته یه شب خیلی خوابت میومد ولی مجبورت کردم ویدیو کال بگیری و باهم حرف بزنیم تا خوابت ببره؟ بعد خوابت برده بود و تا خودِ صبح نگاهت کرده بودم؟
یادته؟؟؟ یادت نیست؟ خب اگه اینا واقعا اتفاق میوفتاد قطعا یادت میموند، تو بیمعرفت نیستی...
اما اینو یادت باشه، اسم بچه ی ما هنوزم حافظه.
هنوزم فالاشو میخرم میگه غم مخور، دلش خوشه...
. #زینب_هاشمی
یادته هر شب قبل خواب، بهم میگفتی که خیلی دوستم داری؟؟ یادته بارونِ شدید میومد مردم چتر میگرفتن رو سرشون یا همشون با عجله دنبالِ یه جایِ امن میگشتن، بعد تو میگفتی دیوونن مردم؟ عشقِ بارون به خیس شدنشه و دوتایی خیسِ خیس میشدیم بعد همدیگر و بغل میکردیم و میچسبیدیم بهم... یادته باهم فالِ حافظ میخریدیم و میخوندیم. انقدر که گفتی حافظ ازمون خسته شده،
گفتم اسم بچمونو بزاریم حافظ، توام خوشت اومد...
یه آهنگِ مشترک داشتیم یه سرِ هندزفری تو گوشِ تو بود یه سرش تو گوشِ من تا ته زیاد میکردیم و خودمون نمیفهمیدیم که داریم چقدر بلند میخونیمش و مردم چپ چپ نگاهمون میکردن...
اون سریالی که میدیدم و چی یادته؟ که چقدر از هنرپیشه ش خوشم میومد و میگفتم جذابه و تو حسودیت میشد و دیگه نذاشتی ببینم
یادته یه شب خیلی خوابت میومد ولی مجبورت کردم ویدیو کال بگیری و باهم حرف بزنیم تا خوابت ببره؟ بعد خوابت برده بود و تا خودِ صبح نگاهت کرده بودم؟
یادته؟؟؟ یادت نیست؟ خب اگه اینا واقعا اتفاق میوفتاد قطعا یادت میموند، تو بیمعرفت نیستی...
اما اینو یادت باشه، اسم بچه ی ما هنوزم حافظه.
هنوزم فالاشو میخرم میگه غم مخور، دلش خوشه...
. #زینب_هاشمی
۶.۳k
۱۲ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.