hot chocolate
پارت ²³
کوک : به من چه من نمیزارم خواهرم بزنتم
هان : آشتی کردین
کوک : آره بعد دوسال
یونا : آقای هان ؟
هان : یونا ؟
کوک : عر منیجرم یونا و میشناسه
یونا : دوست پدر تهیونگه
ته : آقای هانننننننننننننننن
هان : تهیونگگگگگگگگ پسرم چقدر بزرگ شدی
ته : زنم گرفتم شما کجای کاری
پی دی نیم : اگه کاری ندارین من با آیدل جدیدم کار دارم
جنی : آقای نمیدونم چی چی آیدل جدید شما دوساله آیدل شده
کوک : آقای هان الان این از خدا بی خبر میاد دنبالم
جنی : من از خدا بی خبرم
کوک : آقای پی دی نیم بهتر هرچه زود تر بریم
باهاش سریع رفتیم بیرون همه دنبالمون اومدن بیرون
یونا : نگا اونجا رو
شیش نفر بود که میخواستم یه پسر بچه رو با خودشون ببرن
هان : کوک تو نمیری
کوک : پنج دقیقس
یونا : من میرم
کوک : هرکس دنبال من بیاد زنده خونه بر نمی گرده
رو فام پیش اون چند نفر
کوک : سلام میشه بپرسم با این بچه چیکار دارین
پسر بچه : عمو اینا میخوان منو بکشن " گریه "
کوک : او چرا
پسر بچه : الان با ماشین پدرو مادرم رو هق کشتن" گریه "
اعصابم به هم ریخت زدم شیش نفرو ناکار کردم
نفر ³ : تو کی هستی " در حال جون دادن "
کوک : یه مافیای ساده ...... یونا بیا ببرشون
بچه هه رو بلند کردم
کوک : اسمت چیه
پسر بچه : من .... من لی دوگیونگم عمو
کوک : چرا میخواستن بکشنت
دوگیونگ : نمیدونم
دوگیانگ : سلام آقا من خواهر دو گیونگم بهم زنگ زدن که پدر و مادرم مردن اومد دو گیونگو ببرم
کوک : تسلیت میگم بفرمایید
دوگیانگ : ممنونم ......... شما جئون جونگکوکین
کوک : او آره
دوگیانگ : من ترفدار شمام میشه یه امضا بدین
کوک : باشه بفرما خداحافظ انشاالله دیگه غم نبینین
دوگیانگ : ممنونم آقای جئون
دوگیونگم : من عمو رو میخواممممممممممممممم " گریه "
کوک : بیا شمارمم مینویسم هر وقت گریه کرد و اروم نمیشد بهم زنگ بزن
دوگیانگ : ممنونم
کوک : از من بزرگ تری
یونا : تموم شد
دوگیانگ : بله من ۲۸ سالمه
دوگیونگ : عه خانم پلیسه
کوک : چند سالشه
دوگیانگ : پنج ساشه
یونا : عرررررررررررررررررررررر جنی ی کاش بچه ی توهم اینجوری بشه
پی دی نیم : تو دو گیانگ نیستی
دوگیانگ : او اقای پی دی نیم
پی دی نیم : خب تسلیت میگم
کوک : قلی پی ی نیم من میکاپ آرتیست نمیخوام
پی دی ی نیم : چرا؟
جنی : کوک یه پا میکاپ آرتیسته
پی دی نیم : باید ببینم چیکار میکنی خب یونا رو میکاپ کن تو یک دقیقه
جنی : من لوازم آرایشی دارم
کوک : باشه
۳۰ ثانیه بعد
کوک : تموم شد
دوگیانگ : عرررررررررررررررررررررر
عکس گرفت
یونا : عکس منو پست نکنیا
دوگیانگ : چرا
یونا : افسر پلیسم و نباید عکسم جایی بخش بشه
پی دی نیم : آفرین احسنت ولی دوگیانگ میکاپ آرتیستته
ته : گاوت زایید اونا ترفدارای تو نیستن
کوک :......
🍊🧡
کوک : به من چه من نمیزارم خواهرم بزنتم
هان : آشتی کردین
کوک : آره بعد دوسال
یونا : آقای هان ؟
هان : یونا ؟
کوک : عر منیجرم یونا و میشناسه
یونا : دوست پدر تهیونگه
ته : آقای هانننننننننننننننن
هان : تهیونگگگگگگگگ پسرم چقدر بزرگ شدی
ته : زنم گرفتم شما کجای کاری
پی دی نیم : اگه کاری ندارین من با آیدل جدیدم کار دارم
جنی : آقای نمیدونم چی چی آیدل جدید شما دوساله آیدل شده
کوک : آقای هان الان این از خدا بی خبر میاد دنبالم
جنی : من از خدا بی خبرم
کوک : آقای پی دی نیم بهتر هرچه زود تر بریم
باهاش سریع رفتیم بیرون همه دنبالمون اومدن بیرون
یونا : نگا اونجا رو
شیش نفر بود که میخواستم یه پسر بچه رو با خودشون ببرن
هان : کوک تو نمیری
کوک : پنج دقیقس
یونا : من میرم
کوک : هرکس دنبال من بیاد زنده خونه بر نمی گرده
رو فام پیش اون چند نفر
کوک : سلام میشه بپرسم با این بچه چیکار دارین
پسر بچه : عمو اینا میخوان منو بکشن " گریه "
کوک : او چرا
پسر بچه : الان با ماشین پدرو مادرم رو هق کشتن" گریه "
اعصابم به هم ریخت زدم شیش نفرو ناکار کردم
نفر ³ : تو کی هستی " در حال جون دادن "
کوک : یه مافیای ساده ...... یونا بیا ببرشون
بچه هه رو بلند کردم
کوک : اسمت چیه
پسر بچه : من .... من لی دوگیونگم عمو
کوک : چرا میخواستن بکشنت
دوگیونگ : نمیدونم
دوگیانگ : سلام آقا من خواهر دو گیونگم بهم زنگ زدن که پدر و مادرم مردن اومد دو گیونگو ببرم
کوک : تسلیت میگم بفرمایید
دوگیانگ : ممنونم ......... شما جئون جونگکوکین
کوک : او آره
دوگیانگ : من ترفدار شمام میشه یه امضا بدین
کوک : باشه بفرما خداحافظ انشاالله دیگه غم نبینین
دوگیانگ : ممنونم آقای جئون
دوگیونگم : من عمو رو میخواممممممممممممممم " گریه "
کوک : بیا شمارمم مینویسم هر وقت گریه کرد و اروم نمیشد بهم زنگ بزن
دوگیانگ : ممنونم
کوک : از من بزرگ تری
یونا : تموم شد
دوگیانگ : بله من ۲۸ سالمه
دوگیونگ : عه خانم پلیسه
کوک : چند سالشه
دوگیانگ : پنج ساشه
یونا : عرررررررررررررررررررررر جنی ی کاش بچه ی توهم اینجوری بشه
پی دی نیم : تو دو گیانگ نیستی
دوگیانگ : او اقای پی دی نیم
پی دی نیم : خب تسلیت میگم
کوک : قلی پی ی نیم من میکاپ آرتیست نمیخوام
پی دی ی نیم : چرا؟
جنی : کوک یه پا میکاپ آرتیسته
پی دی نیم : باید ببینم چیکار میکنی خب یونا رو میکاپ کن تو یک دقیقه
جنی : من لوازم آرایشی دارم
کوک : باشه
۳۰ ثانیه بعد
کوک : تموم شد
دوگیانگ : عرررررررررررررررررررررر
عکس گرفت
یونا : عکس منو پست نکنیا
دوگیانگ : چرا
یونا : افسر پلیسم و نباید عکسم جایی بخش بشه
پی دی نیم : آفرین احسنت ولی دوگیانگ میکاپ آرتیستته
ته : گاوت زایید اونا ترفدارای تو نیستن
کوک :......
🍊🧡
۵.۴k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.