تک پارتی
#تک_پارتی
وقتی دعوا کرده بودین:
y/n:
با نامجون دعوا کرده بودمو شبم تو اتاق جدا گونه خوابیده بودم و الانم با یه قیافه عصبانی داشتم غذا میپختم
ات: معلوم نیست بازم تو کدوم گوریه که هنوز نیومده خونه ( با داد )
همینکه اینو گفتم صدای در اومد
ات: چه عجب جناب عالی تشریف اوردین
نامجون یه چشم غره ترسناک داد و رفت اتاق
ات: هوف... این همه بشور بساب واسش لباس اتو کن غذا بپز که مستر کیم نامجون بیاد باهام دعوا کنه😑
یه عالمه غرغر کردم که نمیدونم کی غذا حاظر شد... بشقابا رو برداشتم که میزو بچینم اما یه دفعه احساس کردم که رو زمین نیستم
ات: یاااا
نامجون: دیروز تو اتاق جدا خوابیدی اصلا به فکر من بودی که چجوری خوابم ببره؟( اروم گفت)
همینجوری که حرفاشو دم گوشم میگفت منو گذاشت رو میز
منم با یه قیافه اخمو گفتم
ات: وقتی میرفتی بار به فکر من بودی؟ اصلا فهمیدی چقدر نگران ش....
با قرار گرفتن انگشتش رو لبام حرفام نصفه موند.
نامجون: هییییششش... میدونم کارم اشتباه بود... حالا ات مهربونم میتونه منو ببخشه؟( کلمه های اخرو کیوت گفت)
یه لحظه دلم براش ضعف رفت و زود بوسیدمش
ات: اره.... ولی به یه شرط
نامجون: بفرمایین بانو
ات: هر وقت خواستی بری بار با من میری
نامجون بغلم کرد و سرشو گذاشت رو شونم
نامجون: قول میدم ^_^
ات: هییی یاااا تو اینهمه وقت لخت بودییی؟ موهاتم که خیسههه
نامجون: ( خنده)
ات: برو موهاتو خشک کن منم میزو بچینم
نامجون با یه اخم ساختگی ازم جدا شد و گونمو بوسید
نامجون: دوست دارم خانم مهربون
ات: ( خنده) منم.....
عااااا خببب اینم از تک پارتی 😂
لایک یادتون نره 🥺
#تهکوک#تهیونگ_بی_تی_اس #بی_تی_اس #نامجون#جین#یونگی#جیهوپ#جیمین#جونگ_کوک#وانشات_اسمات#فیکشن_بی_تی_اس #بنگتن_وانشات
وقتی دعوا کرده بودین:
y/n:
با نامجون دعوا کرده بودمو شبم تو اتاق جدا گونه خوابیده بودم و الانم با یه قیافه عصبانی داشتم غذا میپختم
ات: معلوم نیست بازم تو کدوم گوریه که هنوز نیومده خونه ( با داد )
همینکه اینو گفتم صدای در اومد
ات: چه عجب جناب عالی تشریف اوردین
نامجون یه چشم غره ترسناک داد و رفت اتاق
ات: هوف... این همه بشور بساب واسش لباس اتو کن غذا بپز که مستر کیم نامجون بیاد باهام دعوا کنه😑
یه عالمه غرغر کردم که نمیدونم کی غذا حاظر شد... بشقابا رو برداشتم که میزو بچینم اما یه دفعه احساس کردم که رو زمین نیستم
ات: یاااا
نامجون: دیروز تو اتاق جدا خوابیدی اصلا به فکر من بودی که چجوری خوابم ببره؟( اروم گفت)
همینجوری که حرفاشو دم گوشم میگفت منو گذاشت رو میز
منم با یه قیافه اخمو گفتم
ات: وقتی میرفتی بار به فکر من بودی؟ اصلا فهمیدی چقدر نگران ش....
با قرار گرفتن انگشتش رو لبام حرفام نصفه موند.
نامجون: هییییششش... میدونم کارم اشتباه بود... حالا ات مهربونم میتونه منو ببخشه؟( کلمه های اخرو کیوت گفت)
یه لحظه دلم براش ضعف رفت و زود بوسیدمش
ات: اره.... ولی به یه شرط
نامجون: بفرمایین بانو
ات: هر وقت خواستی بری بار با من میری
نامجون بغلم کرد و سرشو گذاشت رو شونم
نامجون: قول میدم ^_^
ات: هییی یاااا تو اینهمه وقت لخت بودییی؟ موهاتم که خیسههه
نامجون: ( خنده)
ات: برو موهاتو خشک کن منم میزو بچینم
نامجون با یه اخم ساختگی ازم جدا شد و گونمو بوسید
نامجون: دوست دارم خانم مهربون
ات: ( خنده) منم.....
عااااا خببب اینم از تک پارتی 😂
لایک یادتون نره 🥺
#تهکوک#تهیونگ_بی_تی_اس #بی_تی_اس #نامجون#جین#یونگی#جیهوپ#جیمین#جونگ_کوک#وانشات_اسمات#فیکشن_بی_تی_اس #بنگتن_وانشات
۹.۳k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.