سناریو دراکو یا هری
بده که انتخاب درست رو انجام بدی. این یک لحظه پر از احساسات و پیچیدگیهاست.
مکان: حیاط مدرسه هاگوارتز، وسط ظهر، وقتی که بیشتر بچهها بیرون هستند و در حال حرف زدن و بازی کردن.
زمان: روزی که اخبار مدرسه همه جا پخش شده که دو نفر از محبوبترین دانشآموزان مدرسه، هری و دراکو، قرار است حرفهایی به تو بزنند.
شروع:
تمام بچهها کنار هم ایستادهاند و تو وسط جمع قرار داری. خبری از شایعات مختلف به گوش میرسه که هری و دراکو هردو قصد دارن در مورد تو صحبت کنن. در دل خودت کمی اضطراب داری و نمیدونی چه اتفاقی قراره بیفته. یه لحظه، هری با قدمهای محکم میاد جلو، نگاهش مستقیم به توست.
هری: (با صدای نسبتا بلند) «من میدونم که ممکنه این چیزی نباشه که انتظار داشتی بشنوی، اما...» (چند لحظه مکث میکنه، نفس عمیقی میکشه) «من به تو علاقه دارم. از وقتی که با هم وقت گذروندیم، فهمیدم که تو کسی هستی که میخوام در کنارم باشی.»
و قبل از اینکه فرصت داشته باشی چیزی بگی، دراکو با نگاه جدی و برنده وارد میشه. همه به سکوت فرو میروند و نگاهها به او میافتند. دراکو با بیرحمی خودش قدم برمیداره و به سمت تو میاد، چشمهاش به شدت به تو زل زده.
دراکو: (صدایش پر از اعتماد به نفس، اما یکم عصبی) «بله، من هم میخواستم این رو بگم... من نمیتونم دیگه این احساسات رو پنهان کنم. از وقتی دیدمت، بهطور جدی احساس کردم که باید به تو بگم. تو برام خیلی مهمی و نمیخوام این رو از دست بدم.» (نگاهش محکم و جدی میشه) «آیا میخواهی با من باشی؟»
پایان سناریو:
تمام نگاهها به تو دوخته شده و تو باید تصمیم بگیری. هری که همیشه همراهت بوده و در کنار تو از همون اول، یا دراکویی که شاید پیچیدگیهای بیشتری داشته باشه ولی از یک نگاه خاص و جذابیت خاص خودش برخورداره. قلبت درگیری عجیبی پیدا کرده و شاید هنوز کاملاً نمیدونی که چه حسی به هرکدوم داری. اما در نهایت، با خودت میگویی که اگر راست میخواهی، باید این انتخاب رو انجام بدی.
تو: (با آرامش ولی کمی هیجانزده) «من... من دراکو رو دوست دارم. و از اینکه این احساسات رو پذیرفتی، خوشحالم. بله، من دوست دخترت میشم.»
در این لحظه، همه نگاهها به تو و دراکوست. دراکو با لبخند راضی و هری که شاید کمی ناراحت میشه، ولی در نهایت همه چیز بین شماها به نوعی مرتب میشه. این موقعیت پر از هیجان و احساسات مختلف بود و تو به انتخاب خودت رسیدی.
حالا که انتخاب کردی، چه احساسی داری؟ از طرفی با دراکو بهو راحتی پیش میری، از طرفی شاید درک کنه که انتخاب این مسیر خیلی به معنای تغییر در روابطه.
مکان: حیاط مدرسه هاگوارتز، وسط ظهر، وقتی که بیشتر بچهها بیرون هستند و در حال حرف زدن و بازی کردن.
زمان: روزی که اخبار مدرسه همه جا پخش شده که دو نفر از محبوبترین دانشآموزان مدرسه، هری و دراکو، قرار است حرفهایی به تو بزنند.
شروع:
تمام بچهها کنار هم ایستادهاند و تو وسط جمع قرار داری. خبری از شایعات مختلف به گوش میرسه که هری و دراکو هردو قصد دارن در مورد تو صحبت کنن. در دل خودت کمی اضطراب داری و نمیدونی چه اتفاقی قراره بیفته. یه لحظه، هری با قدمهای محکم میاد جلو، نگاهش مستقیم به توست.
هری: (با صدای نسبتا بلند) «من میدونم که ممکنه این چیزی نباشه که انتظار داشتی بشنوی، اما...» (چند لحظه مکث میکنه، نفس عمیقی میکشه) «من به تو علاقه دارم. از وقتی که با هم وقت گذروندیم، فهمیدم که تو کسی هستی که میخوام در کنارم باشی.»
و قبل از اینکه فرصت داشته باشی چیزی بگی، دراکو با نگاه جدی و برنده وارد میشه. همه به سکوت فرو میروند و نگاهها به او میافتند. دراکو با بیرحمی خودش قدم برمیداره و به سمت تو میاد، چشمهاش به شدت به تو زل زده.
دراکو: (صدایش پر از اعتماد به نفس، اما یکم عصبی) «بله، من هم میخواستم این رو بگم... من نمیتونم دیگه این احساسات رو پنهان کنم. از وقتی دیدمت، بهطور جدی احساس کردم که باید به تو بگم. تو برام خیلی مهمی و نمیخوام این رو از دست بدم.» (نگاهش محکم و جدی میشه) «آیا میخواهی با من باشی؟»
پایان سناریو:
تمام نگاهها به تو دوخته شده و تو باید تصمیم بگیری. هری که همیشه همراهت بوده و در کنار تو از همون اول، یا دراکویی که شاید پیچیدگیهای بیشتری داشته باشه ولی از یک نگاه خاص و جذابیت خاص خودش برخورداره. قلبت درگیری عجیبی پیدا کرده و شاید هنوز کاملاً نمیدونی که چه حسی به هرکدوم داری. اما در نهایت، با خودت میگویی که اگر راست میخواهی، باید این انتخاب رو انجام بدی.
تو: (با آرامش ولی کمی هیجانزده) «من... من دراکو رو دوست دارم. و از اینکه این احساسات رو پذیرفتی، خوشحالم. بله، من دوست دخترت میشم.»
در این لحظه، همه نگاهها به تو و دراکوست. دراکو با لبخند راضی و هری که شاید کمی ناراحت میشه، ولی در نهایت همه چیز بین شماها به نوعی مرتب میشه. این موقعیت پر از هیجان و احساسات مختلف بود و تو به انتخاب خودت رسیدی.
حالا که انتخاب کردی، چه احساسی داری؟ از طرفی با دراکو بهو راحتی پیش میری، از طرفی شاید درک کنه که انتخاب این مسیر خیلی به معنای تغییر در روابطه.
- ۳.۵k
- ۳۰ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط