عشق پیری گر به سر افتد به رسوایی کشد

عشق پیری گر به سر افتد به رسوایی کشد
دست بردار ازسرم ای عشق رسوایم نکن
دیدگاه ها (۰)

خیس اشک است دفتر شعرمبدان هرگز که بعد رفتنتشعری به یاد من نم...

جهان را دائما این رسم و این آیین نمی مانداگر چندی چنین ماندس...

مست مستانِ نگاه چشم مستت شده امنکند در چشم شراب ارمنی داری ت...

بیا به دیدنم که سفید است، ای جانبرف آمده سرد است بغل می چسبد

عاشقانه های شبنم

خودت بگیر دیگه داداشدست از سر منم بردار

AMIRHOSEIN(TEHRAN)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط