قصه از آنجاست که شب بود و هوا ریخت بهم
قصه از آنجاست که شب بود و هوا ریخت بهم
من آنقدر درد کشیدم که خدا ریخت بهم
ظلم تو یک شب بود و یک نفر با تو بود
سر تو و یک نفر کل جوانیم ریخت بهم
من آنقدر درد کشیدم که خدا ریخت بهم
ظلم تو یک شب بود و یک نفر با تو بود
سر تو و یک نفر کل جوانیم ریخت بهم
۵.۲k
۲۹ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.