موقعِ رفتن، بهونه نیاورد که مثلاً "ما به درد هم نمیخوریم"
موقعِ رفتن، بهونه نیاورد که مثلاً "ما به درد هم نمیخوریم" ، "نمیخوام وابستگی پیش بیاد" و از این قبیل جمله های کلیشه ای.
رک و پوست کنده بهم گفت "نمیخوامت؛ نمیخوام باهات باشم؛ عاشق یکی دیگه شدم."
میدونی، دردِ جمله ای که رک حرفش رو بهم زد، خیلی زیاد بود.خیلیه خیلی. حتی قلبم داشت از جاش کنده میشد.
ولی دردِ بهونه های رفتن، خیلی خیلی بدتره. تصور کن بهونه آورد و رفت و تو، یک روز تو خیابون، با یکی دیگه ببینیش؛ چه حالی داره؟ میشه یه چیزی بدتر از انفجار هیروشیما. خیلی بدتر.
[طاها رحیمیان]
رک و پوست کنده بهم گفت "نمیخوامت؛ نمیخوام باهات باشم؛ عاشق یکی دیگه شدم."
میدونی، دردِ جمله ای که رک حرفش رو بهم زد، خیلی زیاد بود.خیلیه خیلی. حتی قلبم داشت از جاش کنده میشد.
ولی دردِ بهونه های رفتن، خیلی خیلی بدتره. تصور کن بهونه آورد و رفت و تو، یک روز تو خیابون، با یکی دیگه ببینیش؛ چه حالی داره؟ میشه یه چیزی بدتر از انفجار هیروشیما. خیلی بدتر.
[طاها رحیمیان]
۲.۵k
۰۹ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.