ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم

🌱🍒ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم
خانه گوئی به سرم ریخت چو این قصه شنودم
آن که می خواست برویم در دولت بگشاید
با که گویم که در خانه به رویش نگشودم
آمد آن دولت بیدار و مرا بخت فروخفت
من که یک عمر شب از دست خیالش نغنودم
آنکه می خواست غبار غمم از دل بزداید
آوخ آوخ که غبار رهش از پا نزدودم🌱🍒


"شهریار"
دیدگاه ها (۲)

🌱🍒شب شد و دلتنگ تو ام بغض تو مهمان من استبس که شکستم از غمت ...

🍒🌱شهریور عاشق انار بوداما هیچ وقت حرف دلش را به انار نزد!آخر...

🍒🌱"از رستورانِ آسمان سالادِ ستاره سفارش دادم  برای تاریکی ها...

دلنوشته های من رویای رهایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط