🍒🌱"از رستورانِ آسمان سالادِ ستاره سفارش دادم برای تاریکی
🍒🌱"از رستورانِ آسمان سالادِ ستاره سفارش دادم برای تاریکی هایم...
پرنده ای با لباس آبی آوازِ پرواز مینوازد
وکبوترانِ کور با حسرت کُر میخوانند
ماهِ عبوس مدام با خورشید تماس میگیرد که چرا دیر کرده است!
میدانی...
زمان هایی که نیستی شب در آسمان قد میکشد و نور در ترافیکِ خوشبختیِ آقا زاده ها گیر میکند
سعدیِ درونم صدایش در آمد و آروم اشک های دلم را پاک کرد
و نجوا کنان گفت:
من دانم و دردمندِ بیدار
آهنگ شب دراز دیجور...
سعدی...!
همیشه حرف های مرا میفهمد
و مطمعنم آن زمان که شعر مینوشت به آینده سفر کرد و کمی از روحِ مرا برداشت
در شعر هایش حبس کرد...
نسیم ،سالادِ ستاره ام را آورد
و گفت :
میشود چهار لبخند تومان
میخواستم لبخندم را پرداخت کنم
که رفتنت ، آمد
روبه روی من نشست
نسیم سالاد را برد
و گفت:
شب برای تو پایان ندارد...
نمیدانم روشنایی چه نسبتی با تو دارد
که وقتی نیستی
جهان هم تاریک است...🍒🌱
پرنده ای با لباس آبی آوازِ پرواز مینوازد
وکبوترانِ کور با حسرت کُر میخوانند
ماهِ عبوس مدام با خورشید تماس میگیرد که چرا دیر کرده است!
میدانی...
زمان هایی که نیستی شب در آسمان قد میکشد و نور در ترافیکِ خوشبختیِ آقا زاده ها گیر میکند
سعدیِ درونم صدایش در آمد و آروم اشک های دلم را پاک کرد
و نجوا کنان گفت:
من دانم و دردمندِ بیدار
آهنگ شب دراز دیجور...
سعدی...!
همیشه حرف های مرا میفهمد
و مطمعنم آن زمان که شعر مینوشت به آینده سفر کرد و کمی از روحِ مرا برداشت
در شعر هایش حبس کرد...
نسیم ،سالادِ ستاره ام را آورد
و گفت :
میشود چهار لبخند تومان
میخواستم لبخندم را پرداخت کنم
که رفتنت ، آمد
روبه روی من نشست
نسیم سالاد را برد
و گفت:
شب برای تو پایان ندارد...
نمیدانم روشنایی چه نسبتی با تو دارد
که وقتی نیستی
جهان هم تاریک است...🍒🌱
۱۲.۶k
۳۱ مرداد ۱۴۰۱