مطلبی که پیش روی شماست خاطراتی است از آقای «موسوی»، مسئول
مطلبی که پیش روی شماست خاطراتی است از آقای «موسوی»، مسئول گروه تفحص شلمچه :
دنبال این نباشید که شهدا کجا باید دفن شوند، دنبال این باشید که شهدا چگونه و با چه وضعیتی پیدا میشوند. شهید جایش روی تخمان چشم ماست. تمام میادین باید پایش یک شهید باشد. شهدای گمنام، گمنام شهید شدند و گمنام هم دفن میشوند و این کار صحیح نیست. شهید باید در قلب مردم باشد، نه در ارتفاعات. همین طوری گلزار شهدا در حال فراموشی هستند، وای به حال آن که در سر تپهها دفن شوند. باید شهدا از آرشیو درآورده شوند و تمام خیابانهایمان پر از بوی شهدا باشد.
اگر جوان ما بفهمد که این بچهها با چه وضعیتی و به چه طرز وحشتناک و با چه شکنجههایی شهید شدهاند، ببینید آیا مخالفت میکند؟ اگر بداند شهید کیست، چه کرده و ملت چه سختیها کشیده است، اصلاح میشود.
شهدایی که در فاضلاب انداخته شده بودند
در یکی از زندانهای عراق، دو شهید را در فاضلاب زندان پیدا کردیم که در اثر بیماری، جراحت یا شکنجه به شهادت رسیده بودند. آنها را بدون این که تحویل صلیب سرخ داده شوند، شبانه تحویل یکی از ستادها داده بودند و آنها هم در فاضلاب همان زندان رهایشان کرده بودند.
شهدایی که با شکنجه، زنده به گور شدند
حدود شش ماه پیش در حوالی دریاچه «ماهی» بیستوپنج شهید پیدا کردیم که با شکنجه، زنده به گور شده بودند. این شهدا را پنج تا پنج تا با سیم خاردار به هم بسته بودند و زنده زنده دفن کرده بودند. پنج شهید دیگر را هم پیدا کردیم که آنها را مثل دوستانشان نبسته بودند، ولی در گودال دیگری زنده به گور کرده بودند.
این شهدا بند انگشت نداشتند. زمانی که خاک به روی آنها ریخته میشد، برای اینکه بتوانند از گودال بیرون بیایند، آن قدر چنگ به خاک میانداختند که ناخنهایشان جدا میشد. طبق نظر پزشکی قانونی 65 درصد بدنهایشان سالم بود. این خبر در منطقه خوزستان پیچید و اصلاً سابقه نداشت که پس از بیستوپنج، سی سال این گونه جنازهها سالم بمانند.
عراقیها به نحوی شهدا را زنده به گور میکردند که پس از پیدا شدن، موجب شوکه شدن مردم ایران شوند؛ در کنار دیوارهای زندان، مناطق باتلاقی و...
هفت شهیدی که با قیچیهای بزرگ فولادی از وسط جدا شده بودند
یک بار هم هفت شهید را پیدا کردیم که از ستون فقرات از وسط جدا شده بودند. هفت سر جدا، پاها جدا، دستها جدا. پس از بررسی متوجه شدیم اینها که بچههای بسیجی بین دوازده تا هجده سال بودهاند، با قیچیهای بزرگ فولادی که مخصوص تانک است و بیشتر در توپ خانهها استفاده میشود، یکییکی جلوی چشم هم دیگر قطعهقطعه شدهاند.
نحوه پیدا شدن بیستوپنج شهید
پس از یک ماه تلاش بی ثمر گروه تفحص، یکی از بچههای تفحص که سید هم هست، گوشهای نشسته بود و زارزار گریه میکرد. یک دفعه بلند شد و گفت: «سید! نوری دیدم فوقالعاده زیبا. تا به حال همچین نوری ندیده بودم.»
شروع کردیم به جستوجو و پس از پیداکردن تکهای از یک پیراهن و جست وجوی بیشتر، بیستوپنج شهید را با بدن سالم پیدا کردیم. سالم بودن بدن این شهیدان حامل پیامی برای جامعه و جوانهای ما بود. بنده عاجزم از بیان آن، باید به اهل آن مراجعه کرد و گمان نکنید با یک یا دو سال به دست میآید، نه! رازش دست امام زمان(عج) است.
دنبال این نباشید که شهدا کجا باید دفن شوند، دنبال این باشید که شهدا چگونه و با چه وضعیتی پیدا میشوند. شهید جایش روی تخمان چشم ماست. تمام میادین باید پایش یک شهید باشد. شهدای گمنام، گمنام شهید شدند و گمنام هم دفن میشوند و این کار صحیح نیست. شهید باید در قلب مردم باشد، نه در ارتفاعات. همین طوری گلزار شهدا در حال فراموشی هستند، وای به حال آن که در سر تپهها دفن شوند. باید شهدا از آرشیو درآورده شوند و تمام خیابانهایمان پر از بوی شهدا باشد.
اگر جوان ما بفهمد که این بچهها با چه وضعیتی و به چه طرز وحشتناک و با چه شکنجههایی شهید شدهاند، ببینید آیا مخالفت میکند؟ اگر بداند شهید کیست، چه کرده و ملت چه سختیها کشیده است، اصلاح میشود.
شهدایی که در فاضلاب انداخته شده بودند
در یکی از زندانهای عراق، دو شهید را در فاضلاب زندان پیدا کردیم که در اثر بیماری، جراحت یا شکنجه به شهادت رسیده بودند. آنها را بدون این که تحویل صلیب سرخ داده شوند، شبانه تحویل یکی از ستادها داده بودند و آنها هم در فاضلاب همان زندان رهایشان کرده بودند.
شهدایی که با شکنجه، زنده به گور شدند
حدود شش ماه پیش در حوالی دریاچه «ماهی» بیستوپنج شهید پیدا کردیم که با شکنجه، زنده به گور شده بودند. این شهدا را پنج تا پنج تا با سیم خاردار به هم بسته بودند و زنده زنده دفن کرده بودند. پنج شهید دیگر را هم پیدا کردیم که آنها را مثل دوستانشان نبسته بودند، ولی در گودال دیگری زنده به گور کرده بودند.
این شهدا بند انگشت نداشتند. زمانی که خاک به روی آنها ریخته میشد، برای اینکه بتوانند از گودال بیرون بیایند، آن قدر چنگ به خاک میانداختند که ناخنهایشان جدا میشد. طبق نظر پزشکی قانونی 65 درصد بدنهایشان سالم بود. این خبر در منطقه خوزستان پیچید و اصلاً سابقه نداشت که پس از بیستوپنج، سی سال این گونه جنازهها سالم بمانند.
عراقیها به نحوی شهدا را زنده به گور میکردند که پس از پیدا شدن، موجب شوکه شدن مردم ایران شوند؛ در کنار دیوارهای زندان، مناطق باتلاقی و...
هفت شهیدی که با قیچیهای بزرگ فولادی از وسط جدا شده بودند
یک بار هم هفت شهید را پیدا کردیم که از ستون فقرات از وسط جدا شده بودند. هفت سر جدا، پاها جدا، دستها جدا. پس از بررسی متوجه شدیم اینها که بچههای بسیجی بین دوازده تا هجده سال بودهاند، با قیچیهای بزرگ فولادی که مخصوص تانک است و بیشتر در توپ خانهها استفاده میشود، یکییکی جلوی چشم هم دیگر قطعهقطعه شدهاند.
نحوه پیدا شدن بیستوپنج شهید
پس از یک ماه تلاش بی ثمر گروه تفحص، یکی از بچههای تفحص که سید هم هست، گوشهای نشسته بود و زارزار گریه میکرد. یک دفعه بلند شد و گفت: «سید! نوری دیدم فوقالعاده زیبا. تا به حال همچین نوری ندیده بودم.»
شروع کردیم به جستوجو و پس از پیداکردن تکهای از یک پیراهن و جست وجوی بیشتر، بیستوپنج شهید را با بدن سالم پیدا کردیم. سالم بودن بدن این شهیدان حامل پیامی برای جامعه و جوانهای ما بود. بنده عاجزم از بیان آن، باید به اهل آن مراجعه کرد و گمان نکنید با یک یا دو سال به دست میآید، نه! رازش دست امام زمان(عج) است.
۶۶۲
۰۱ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.