توی فصل بی تو بودن فرصت یکی شدن نیست

توی فصل بی تو بودن فرصت یکی شدن نیست
خوش بحالت که یه لحظه م تو سرت خیال من نیست
واسه تو فرقی نداره زنده باشم یا نباشم
این منم که بی تو انگار باید از خودم جدا شم
توی اسمون چشمات به سیاهی دل میبازم
میرسم به این ترانه قصه ای تازه میسازم
توی چشمای تو دیدم همه بود و نبودم
تو ولی رهاترینی بی نیازی از وجودم
منم اون غروب دلگیر تا همیشه پر روایت
این طرف شروع عشقه اون طرف تا بی نهایت
توی این دیار غربت عمریه من از تو دورم
مثل جاده های پرتم که همیشه بی عبورم

دیدگاه ها (۳)

شهریور هم رفتارش عاشقانه است...! فقط ادعا میکند گرم است...ول...

وقتی عاشق یه نفر هستی حتی اگه بهش نرسی هم نزار فرد دیگه وارد...

هیچکس دلش نمیخواهد ازغم بنویسد..!!امامگر کم است چشمانی خیس ا...

حرف...بسیار است...اما...اهل گفتن...نیستمبا...دلم...درگیرم......

P¹⁰رفتیم توی سالنم،ت: وای چه عروس قشنگی دارم + ماهم که اینجا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط