P

P¹⁰

رفتیم توی سالن
م،ت: وای چه عروس قشنگی دارم
+ ماهم که اینجا هویجیم
م،ت: نه پسرم تو هم خوش تیپ شدی
مامان : از الان بگم امشب دامادم باید بیاد پیش خودم
- مامان ( با حرص)
مامان: چیه شوهرته
- هنوز که شوهرم نیست نامزدمه
پ،ت: ولی تا یک هفته دیگه شوهرت میشه
+ عه سلام پدر
پ،ت : سلام پسرم وای تو کی انقدر خوش تیپ شدی
+ ممنون پدر به شما و داداش جین رفتم دیگه
- وای چقدر اعتماد به نفسی
+ چیه خوشت نیومد
- من که چیزی نگفتم
بابا: وای نگاه کن دعواتون هم بامزست
- بابا
بابا: جانم عروسک بابا چقدر خوشگل شدی
همینجوری که داشتن مارو حرس میدان و هی به جمع شون اضافه میشد که یهو داد زدن
یه پسره: آقای چا آمد
در باز شد اون اون اون وو بود دوست صمیمیم توی نیویورک و پسر رئیس بزرگترین باند مافیایی نیویورک
اون وو : سلام دخترک قوی چطوری
- اون وو نو چی آمدی کی. بهت گفته که امروز نامزدی منه
جیمین: هوی پسر چطوری
اون وو: سلام جیمین ، بلاخره ما یه جاسوس اینجا داریم
- جیمین تو گفتی آره
جیمین: آره خوب زنگ زد حالتو پرسید منم گفتم شوهر کردی
+ سلام من کیم تهیونگ هستم همسر تینا
اون وو : سلام آقای کیم منم چا اون وو هستم دوست تینا
+ خوشبختم
اون وو: منم همین تور
داشتیم حرف می‌زدیم که در با شتاب باز شد اون لیا بود
آمد نزدیکم یکی محکم زد تو صورتم
لیا: دختر هرزه تو چطور جرعت کردی با تهیونگ من ازدواج کنی هان
- فعلا که اسم تو هرزه در رفته
دوباره یکی زد توی گوشم
+ بستهههههه من تو دیگه هیچ رابطه ای نداریم نامزدی ما باطل شد
لیا : ولی من دلم بهت گره زدم
+ بهت میگم از نامزدی من با کسی که سه سال منظر آمدنش بود گمشو بیرونننننن ( عربده )
میره منم دهنم پاره شد بود خون میومد
از توی جیبش دستمال در میرا و می‌زاره روی زخمه لبم
+ حالت خوبه درد نداری
- نه خوبم این اینجا چیکار میکرد یونجون گفته بود رفته خارج
+ نمی‌دونم منم فکر میکردم رفته باشه
پ،ت : خوب مهمان های عزیز من واقعا متاسفم که این زن پا به این مراسم قشنگن ما گذاشت من می‌خوام برای کادو نامزدی به پسرم و عروس قشنگم یک تور یک هفته سفر به سوئیس بدم چون هم پسرم به اونجا نرفته و هم عروسم
بومگیو: ولی عمو جان اینکه ماه عسل حساب میشه پس دیگه نیاز نیست برید ماه عسل
پ،ت: بومگیو سپرم چرا اتفاقا ماه عسل هم باید برن
- ممنونم پدر جان

بعد از مراسم
به اسرار مادر قرار شد که تهیونگ بیاد شب خونه ما بمونه
- خوب شب بخیر
مامان: کجا وایستا شوهرت بیاد باهم برید توی اتاق بخوابید
- مامان نمیشه بره توی اتاق جیمین
جیمین: شوهر تو عه بیاد توی اتاق من
+ خوب من آمدم
- بیا از این طرف
+ چرا داری میری اتاق
- انتظار نداری که با این لباس بشینم توی سالن هان باید لباس راحتی بپوشم تو اینا خفه شدم
+ اوکی بریم
لباس و داشتم رفتم سمت حموم
حموم کردم آمدم بیرون دیدم آقا رو تخت من خوابه منم متکا رو برداشتم رفتم روی کاناپه خوابیدم

ویو تهیونگ
از شدت تشنگی بیدار شدم دیدم رو کاناپه با چهره ناز خوابیده
براید استایل بغلش کردم گذاشتمش روی تخت و منم رفتم سر جای اون خوابیدم

ادامه دارد........
شرت
۵ تا لایک
۱۰‌ تا کامنت
🩷🩷🩷💗💗💗
دیدگاه ها (۰)

P¹¹ویو تینا از خواب با صدای دوش حمام بیدار شدم - آه دوباره ج...

استایل ۱- تینا ۲- تهیونگ۳ - روزی۴-جین۵- جینی۶- جیمین

P⁹- چرا منو داری می‌بری آرایشگاه + کجا ببرمت- گشنمه + غذا سف...

P³ویو ا،ت بعد از کلی اسب سواری رفتم خونه چیکار میشه کرد باید...

love Between the Tides³¹شبتهیونگرفتم بیمارستان تهیونگ: ببخشی...

P¹²دستشو بالا‌ای سرم قفل کرد صورتش رو هی بهم نزدیک تر میکرد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط