۰فیک ته
۰فیک ته
م ته:اولن باید ازدواح کنی تا وارث جدید بیاری دومن باکی می خوای ازدواج کنی؟
ته:ا..ت...ات می خوام با ات ازدواج کنم ولی نمی دونم دوسم داره یا نه
م ته: خب پسرم بیا و با مینا ازدواج کن دوست داره تو هم کم کم عاشقش می شی بعدم خودت می گی شاید دوسم داره
ته: مامان من می خوام با ات ازدواج کنم خودم یجوری درسش می کنم
م ته: باشه بهت یه فرصت می دم سه هفته وقت داری اینو عاشق خودت کنی وگرنه..
ته:وگرنه...؟
م ته : باید با مینا ازدواج کنی
ته: اما... با.شه
م ته: خب من دیگه باید برم خدافظ
ته:خدافظ
(پرش زمانی به حال)
ته: ات من واقعا دوست دارم
ات:ارباب...
ته:ارباب نه ته
ات: ته من نمی دونم بهم زمان بده
ته: باشه بهت دو روز زمان می دم خوبه
ات: با.شه
(پرش زمانی به دو روز بعد)
ویو ات
فک کنم به ته یه حسایی دارم امروز باید بهش می گفتم پس رفتم حموم یه ریلکسیشن کردمو اینا(اوه اوه یه خدمتکارو انقد فاز ( چه قافیه ای شدا) )
اومدم بیرون که یهو در باز شده خدا رو شکر حوله دوم بود ... ولی ته بود
ات:برو بیرون ( با جیغ )
ته: باشه ببخشید هیچی ندیدم
درو بست
ذهن ته
عجب چقد خوشکل بود ( ادمین : اا مافیا انقد منحرف )
ته: ادمین می شه یه دیقه دهنتو ببندی
ادمین: با شه بابا وحشی
اومدم بیرون از اتاق ته هنوز دم در بود
ته:خب ات خانم اینم شد دو روز نمی خوای جوابمونو بدی
( ات می خواست حرف بزنه که یهو )
خماری
خماری
خماری
خماری
از اونجایی که ادمین خوبی هستم و راه حل های خوبی برا پاک کردن ذهن درام می خوام برا اولین بار شرط بزارم
شرط:
لایک: سه تا لایک
م ته:اولن باید ازدواح کنی تا وارث جدید بیاری دومن باکی می خوای ازدواج کنی؟
ته:ا..ت...ات می خوام با ات ازدواج کنم ولی نمی دونم دوسم داره یا نه
م ته: خب پسرم بیا و با مینا ازدواج کن دوست داره تو هم کم کم عاشقش می شی بعدم خودت می گی شاید دوسم داره
ته: مامان من می خوام با ات ازدواج کنم خودم یجوری درسش می کنم
م ته: باشه بهت یه فرصت می دم سه هفته وقت داری اینو عاشق خودت کنی وگرنه..
ته:وگرنه...؟
م ته : باید با مینا ازدواج کنی
ته: اما... با.شه
م ته: خب من دیگه باید برم خدافظ
ته:خدافظ
(پرش زمانی به حال)
ته: ات من واقعا دوست دارم
ات:ارباب...
ته:ارباب نه ته
ات: ته من نمی دونم بهم زمان بده
ته: باشه بهت دو روز زمان می دم خوبه
ات: با.شه
(پرش زمانی به دو روز بعد)
ویو ات
فک کنم به ته یه حسایی دارم امروز باید بهش می گفتم پس رفتم حموم یه ریلکسیشن کردمو اینا(اوه اوه یه خدمتکارو انقد فاز ( چه قافیه ای شدا) )
اومدم بیرون که یهو در باز شده خدا رو شکر حوله دوم بود ... ولی ته بود
ات:برو بیرون ( با جیغ )
ته: باشه ببخشید هیچی ندیدم
درو بست
ذهن ته
عجب چقد خوشکل بود ( ادمین : اا مافیا انقد منحرف )
ته: ادمین می شه یه دیقه دهنتو ببندی
ادمین: با شه بابا وحشی
اومدم بیرون از اتاق ته هنوز دم در بود
ته:خب ات خانم اینم شد دو روز نمی خوای جوابمونو بدی
( ات می خواست حرف بزنه که یهو )
خماری
خماری
خماری
خماری
از اونجایی که ادمین خوبی هستم و راه حل های خوبی برا پاک کردن ذهن درام می خوام برا اولین بار شرط بزارم
شرط:
لایک: سه تا لایک
۸.۹k
۲۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.