اخم تو با چشم من بگذار واویلا کند
اخم تو با چشم من بگذار واویلا کند
تق تق ساز النگویت دلم را وا کند
کوزه هم بر روی شانه گیس بافت تا کمر
برکه برکه ماه را با تو شب یلدا کند
تو از آن آیینه ترسیدی که خود را بنگری
انعکاس سحر جادوی تو را رسوا کند
دایره در بین دستانت چه زیبا می زند
نغمه ی آهنگ آن خون بر دل درنا کند
رحم کن خود را بپوشان از نگاه هرزه ام
سینه ریزه مریمی روی تنت غوغا کند
بار آخر باشد اینجا را مزین میکنی
بوی تو عطر مرا دربسترم پیدا کند
با تکانی که بر آن قوس کمر میآوری
حالت آشفته ی دیوانه را اغما کند
تق تق ساز النگویت دلم را وا کند
کوزه هم بر روی شانه گیس بافت تا کمر
برکه برکه ماه را با تو شب یلدا کند
تو از آن آیینه ترسیدی که خود را بنگری
انعکاس سحر جادوی تو را رسوا کند
دایره در بین دستانت چه زیبا می زند
نغمه ی آهنگ آن خون بر دل درنا کند
رحم کن خود را بپوشان از نگاه هرزه ام
سینه ریزه مریمی روی تنت غوغا کند
بار آخر باشد اینجا را مزین میکنی
بوی تو عطر مرا دربسترم پیدا کند
با تکانی که بر آن قوس کمر میآوری
حالت آشفته ی دیوانه را اغما کند
۱.۶k
۲۰ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.