گر شوم صد سال

گر شوم صد سال
محروم از نگاه روی دوست
دیده نگشایم مگر
وقتی که آیم سوی دوست

تا قیامت هر سر مویم
جدا در خون تپد
گر به آرامم نباشد
رخصت از سرکوی دوست

#عرفی_شیرازی
دیدگاه ها (۱)

جان و دل را بوی وصل آن دل و جان کی رسد؟وین شب تنهای تاریکی ب...

‌تا دیدهٔ ما جز به تو آرام نگیرداز بوسه‌ش مهری کن و ز غمزه‌ش...

‌#حضرت_حافظ به فریادم رَس ای پیر خراباتبه یک جرعه جوان...

در شبِ بی کسی‌ام در دلِ این چرخِ کبودفقطم چشمِ دلم، ماهِ تو ...

چقدر سخت استدوست داشتن کسی از راه دور!اینکه نتوانی هر وقت دل...

Last time

چو خود را ز نیکان شمردی بد/نمی گنجد اندر خدایی خودی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط