حضرتحافظ



#حضرت_حافظ

به فریادم رَس ای پیر خرابات
به یک جرعه جوانم کن که پیرم
به گیسوی توخوردم دوش سوگند
که من از زپای ِتو سر بر زنگیرم
دیدگاه ها (۳)

گر شوم صد سال محروم از نگاه روی دوستدیده نگشایم مگر وقتی که ...

جان و دل را بوی وصل آن دل و جان کی رسد؟وین شب تنهای تاریکی ب...

در شبِ بی کسی‌ام در دلِ این چرخِ کبودفقطم چشمِ دلم، ماهِ تو ...

‌هر صبحیک جام سلاماز لب های سرخ تو کافیست!تا سرمست شوند لحظه...

به فریادمٖ رس ای پیر خراباتبه یک جرعه جوانم کن که پیرمبه گیس...

شبی در موج زلفانت مرا هم رنگ دریا کنگل پژمرده ی دل را به لبخ...

بهار و خاکستر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط