بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
در باب ذوالقرنین
یکی میگوید که ذوالقرنین اسکندر است و یکی میگوید که کورش است و دیگران نیز نسبتهای دیگر میدهند.تیر در تاریکی میاندازند! چه آنها بدنبال شخصی مشخصاند.
حال آنکه اگر خداوند شخصی مشخص را در نظر داشت قادر بود که نامش را ببرد و بدان اشارهای خاص داشته باشد!
ای دوست، ذوالقرنین روحِ خود توست.
روح سالک فرهیختهای که شرق و غرب عالَم وجود را در مینوردد و با کسب آگاهی های ناب دوباره عروج میکند.
کالبد روحیای که دو قَرنْ در دو سوی دارد.
سویی نزولی که اشاره به عالَم جسمانی یا همان مغرب وجود است، و سویی عروجی که اشاره به عالَم ارواح نورانی یا همان مشرق وجود دارد.
این سفری رفت و بازگشت است.
ابتدا نزول به عالَم جسم تاریک، سپس عروجی دستِ پُر به عالَم نور.
در سفر اول، فرود به چشمه جسمانی تاریک و گرم و بویناک - عَيْنٍ حَمِئَةٍ - (سوره کهف بخشی از آیه 86)است و در سیر عروجی ورود به چشمه نورانی اِخلاص و رهایی است.
این حکایت سیر نزولی و صعودیِ روح خود توست.
داستان معرفت یافتن تو به عالَم وجود است.
و یأجوج و مأجوج همان نیروهای مخرب و بازدارندهٔ نفسانی از جمله غضب و شهوت توست که مانع عروجاند.
پس باید سدی بزنی سخت! تمام قصه اینست؛ باید ارادهٔ آزاد الهیات را بدست آوری! از جهل و تاریکی آزاد شوی و آزاد کنی! مُخلَص شوی و مُخلِص کنی! خلاص شوی و خلاص کنی!
و مروارید وجودت را از میان مرداب دنیا برگیری وبه مُلک پادشاهی نورانی خویش بازگردی.
ای دوست، حکایت ذوالقرنین، قصهٔ خود توست. ذوالقرنین تویی! این روح الهیِ توست که قهرمان قصه است.
در باب ذوالقرنین
یکی میگوید که ذوالقرنین اسکندر است و یکی میگوید که کورش است و دیگران نیز نسبتهای دیگر میدهند.تیر در تاریکی میاندازند! چه آنها بدنبال شخصی مشخصاند.
حال آنکه اگر خداوند شخصی مشخص را در نظر داشت قادر بود که نامش را ببرد و بدان اشارهای خاص داشته باشد!
ای دوست، ذوالقرنین روحِ خود توست.
روح سالک فرهیختهای که شرق و غرب عالَم وجود را در مینوردد و با کسب آگاهی های ناب دوباره عروج میکند.
کالبد روحیای که دو قَرنْ در دو سوی دارد.
سویی نزولی که اشاره به عالَم جسمانی یا همان مغرب وجود است، و سویی عروجی که اشاره به عالَم ارواح نورانی یا همان مشرق وجود دارد.
این سفری رفت و بازگشت است.
ابتدا نزول به عالَم جسم تاریک، سپس عروجی دستِ پُر به عالَم نور.
در سفر اول، فرود به چشمه جسمانی تاریک و گرم و بویناک - عَيْنٍ حَمِئَةٍ - (سوره کهف بخشی از آیه 86)است و در سیر عروجی ورود به چشمه نورانی اِخلاص و رهایی است.
این حکایت سیر نزولی و صعودیِ روح خود توست.
داستان معرفت یافتن تو به عالَم وجود است.
و یأجوج و مأجوج همان نیروهای مخرب و بازدارندهٔ نفسانی از جمله غضب و شهوت توست که مانع عروجاند.
پس باید سدی بزنی سخت! تمام قصه اینست؛ باید ارادهٔ آزاد الهیات را بدست آوری! از جهل و تاریکی آزاد شوی و آزاد کنی! مُخلَص شوی و مُخلِص کنی! خلاص شوی و خلاص کنی!
و مروارید وجودت را از میان مرداب دنیا برگیری وبه مُلک پادشاهی نورانی خویش بازگردی.
ای دوست، حکایت ذوالقرنین، قصهٔ خود توست. ذوالقرنین تویی! این روح الهیِ توست که قهرمان قصه است.
- ۴۵۹
- ۰۸ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط