ازدواج اجباری
#پارت16
که یه دفعهه جیمین اومد سمت ات و
ات رو بغل کرد ..
جیمین :
میدونم
میدونم منم اذیتت کردم ، میدونم بخاطر من چه درد هایی رو کشیدی ..
اون تیغو بده به من حالا..
ات :ب..بیا...حق..حق
جیمین : گریه نکن دیگه..
که یه دفهه یونا درو واکرد امد دید ات تو بغل جیمینه...
یونا : ا...ا..اوپا...جیمین؟
ح..حق...حق..حق...جیمین به من خیانت کردی...حق...حق.
جیمین : ن..نه...عشقم...اینطوری.که..فک میکنی نیست...یونا...صبر..کن
ات : یونا اینطوری نیست اون فقط..
یونا : ت..تو...دهنتو ببند..حق..تو نذاشتی من به اوپام برسم..حسودد..
یونا رفت و درو محکم کوبید..
جیمین هم رفت دنبالش...
2ساعت بعد :
جیمین دنبال یونا گشته بود و یونا هیچ جا نبود ..
جیمین با چشای خونی برگشت خونه
ات ویو :
رو مبل نشسته بودم دیدم که جیمین درو محکم وا کرد و چشماش پر خون بود .
ات : ج.....ج..جیمین
جیمین :د..دهنتو..ببند هرزه..
ات : چ..چی..
جیمین رفت و موهای ات رو کشید..
ات : اخ..ای..ولم..کن..مگه.من چیکارت کردم ؟
جیمین سر ات رو محکم کوبوند به دیوار..
ات : درد..داره🥺🥺
جیمین : کاش..اون موقعی که داشتی رگتو میزدی ه.رزه ، میذاشتم بمیری
کاش بمیری
چرا زنده ای ؟
زنده بودنت چه فایده داره برای این دنیا ؟
هاا؟
بمیر..بمیری دنیا خوب میشه
هیچکس تو این دنیا به توی هرزه نیازی نداره ..
بمیرررر
بمیررررر
هرزه میری از یونا عذر خواهی میکنی ...
که یونا درو واکرد :
یونا : وایی...اوپا..از...من دفاع کردی...وایی..سرش داره خون میاد چقد خنده داره😂( ک...ص..کش کجاش خنده داره ؟😐)
جیمین : ه.رزه..ازش عذر خواهی کن..
ات:....
جیمین : مگه نشنیدی چی گفتم ازش عذر خواهی کن..
جیمین موهاشو گرفت و پرتش کرد جلوی یونا..
یونا : ای..ایش...کثیف..
ات : م..من..متاسفم..واقعا...منظوری...نداشتم...
یونا : نمیبخشمت باید کارایی که میگمو بکنی تا ببخشمت 😏
جیمین : ه.رزه..شنیدی چی گف؟
ات :بب.باشه🥺
که یه دفعهه جیمین اومد سمت ات و
ات رو بغل کرد ..
جیمین :
میدونم
میدونم منم اذیتت کردم ، میدونم بخاطر من چه درد هایی رو کشیدی ..
اون تیغو بده به من حالا..
ات :ب..بیا...حق..حق
جیمین : گریه نکن دیگه..
که یه دفهه یونا درو واکرد امد دید ات تو بغل جیمینه...
یونا : ا...ا..اوپا...جیمین؟
ح..حق...حق..حق...جیمین به من خیانت کردی...حق...حق.
جیمین : ن..نه...عشقم...اینطوری.که..فک میکنی نیست...یونا...صبر..کن
ات : یونا اینطوری نیست اون فقط..
یونا : ت..تو...دهنتو ببند..حق..تو نذاشتی من به اوپام برسم..حسودد..
یونا رفت و درو محکم کوبید..
جیمین هم رفت دنبالش...
2ساعت بعد :
جیمین دنبال یونا گشته بود و یونا هیچ جا نبود ..
جیمین با چشای خونی برگشت خونه
ات ویو :
رو مبل نشسته بودم دیدم که جیمین درو محکم وا کرد و چشماش پر خون بود .
ات : ج.....ج..جیمین
جیمین :د..دهنتو..ببند هرزه..
ات : چ..چی..
جیمین رفت و موهای ات رو کشید..
ات : اخ..ای..ولم..کن..مگه.من چیکارت کردم ؟
جیمین سر ات رو محکم کوبوند به دیوار..
ات : درد..داره🥺🥺
جیمین : کاش..اون موقعی که داشتی رگتو میزدی ه.رزه ، میذاشتم بمیری
کاش بمیری
چرا زنده ای ؟
زنده بودنت چه فایده داره برای این دنیا ؟
هاا؟
بمیر..بمیری دنیا خوب میشه
هیچکس تو این دنیا به توی هرزه نیازی نداره ..
بمیرررر
بمیررررر
هرزه میری از یونا عذر خواهی میکنی ...
که یونا درو واکرد :
یونا : وایی...اوپا..از...من دفاع کردی...وایی..سرش داره خون میاد چقد خنده داره😂( ک...ص..کش کجاش خنده داره ؟😐)
جیمین : ه.رزه..ازش عذر خواهی کن..
ات:....
جیمین : مگه نشنیدی چی گفتم ازش عذر خواهی کن..
جیمین موهاشو گرفت و پرتش کرد جلوی یونا..
یونا : ای..ایش...کثیف..
ات : م..من..متاسفم..واقعا...منظوری...نداشتم...
یونا : نمیبخشمت باید کارایی که میگمو بکنی تا ببخشمت 😏
جیمین : ه.رزه..شنیدی چی گف؟
ات :بب.باشه🥺
۷۰.۵k
۲۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.