وقتی مافیاست و دشمناش میدزدنش و تو میری دنبالش سونگهون
وقتی مافیاست و دشمناش میدزدنش و تو میری دنبالش (سونگهون)
p1
مثل همیشه ساعت ۶ از خواب بیدار شدی و صبح خودت رو بدون سونگهون شروع کردی برات عادی شده بود از وقتی که بابات به خاطر پول تو رو به سونگهون فروخت سونگهون بیشتر وقتا شب به خونه نمی اومد یا ساعت ۳ صبح از خونه بیرون می رفت .
موهای سیاه بلندت رو شونه کردی و دم اسبی بستی یه تیشرت سیاه و شلوارک پوشیدی و از پله ها پایین اومدی و به سمت آشپزخانه رفتی عادت داشتی خودت صبحانه درست کنی چون خدمتکارهای سونگهون از تو بدشون میومد و اوایلش که به اونجا رفتی برات قلدری می کردن ولی به هشداری که سونگهون بهشون داد دیگه جرئت نداشتن نزدیکت بیان.
مواد پنکیک رو توی ماهی تابه گذاشتی تا آماده بشه یکم شیر هم آماده کردی و روی کاناپه نشستی تلویزیون رو روشن کردی تا فیلم ببینی صبحانه تو خوردی تلویزیون رو خاموش کردی و به سمت آشپزخانه رفتی و ظرف هاتو شستی داشتی به سمت اتاقت می رفتی که حرفهای خدمتکارا توجه ی تو رو جلب کرد
علامت خدمتکارا& علامت ا.ت
&میگن ارباب سونگهون امروز به یه جلسه ی خیلی مهم با یه مافیا میره
&آره حتی میگن ممکنه جونش هم تو خطر باشه چون دشمنشه
&هی هرزه ی فضول داری به چی گوش میدی
امم هیچی
سریع از پله ها رفتی بالا و به سمت اتاقت رفتی و درو بستی اگر سونگهون اتفاقی براش می افتاد حتما خدمتکارا و دستیار هاش تو رو میکشتن اونا باهات شوخی نداشتن شروع به گریه کردن کردی نمیدونستی چطور از این زندگی خسته کننده خلاص شی ولی یه حس لعنتی توی درونت میخواست ادامه بده تا از این عمارت و آدمای اشغال اش فرار کنی بلند شدی و اشکاتو پاک کردی و خودتو با کتاب و گوشی سرگرم کردی.......
#سونگهون #انهایپن #چند_پارتی
p1
مثل همیشه ساعت ۶ از خواب بیدار شدی و صبح خودت رو بدون سونگهون شروع کردی برات عادی شده بود از وقتی که بابات به خاطر پول تو رو به سونگهون فروخت سونگهون بیشتر وقتا شب به خونه نمی اومد یا ساعت ۳ صبح از خونه بیرون می رفت .
موهای سیاه بلندت رو شونه کردی و دم اسبی بستی یه تیشرت سیاه و شلوارک پوشیدی و از پله ها پایین اومدی و به سمت آشپزخانه رفتی عادت داشتی خودت صبحانه درست کنی چون خدمتکارهای سونگهون از تو بدشون میومد و اوایلش که به اونجا رفتی برات قلدری می کردن ولی به هشداری که سونگهون بهشون داد دیگه جرئت نداشتن نزدیکت بیان.
مواد پنکیک رو توی ماهی تابه گذاشتی تا آماده بشه یکم شیر هم آماده کردی و روی کاناپه نشستی تلویزیون رو روشن کردی تا فیلم ببینی صبحانه تو خوردی تلویزیون رو خاموش کردی و به سمت آشپزخانه رفتی و ظرف هاتو شستی داشتی به سمت اتاقت می رفتی که حرفهای خدمتکارا توجه ی تو رو جلب کرد
علامت خدمتکارا& علامت ا.ت
&میگن ارباب سونگهون امروز به یه جلسه ی خیلی مهم با یه مافیا میره
&آره حتی میگن ممکنه جونش هم تو خطر باشه چون دشمنشه
&هی هرزه ی فضول داری به چی گوش میدی
امم هیچی
سریع از پله ها رفتی بالا و به سمت اتاقت رفتی و درو بستی اگر سونگهون اتفاقی براش می افتاد حتما خدمتکارا و دستیار هاش تو رو میکشتن اونا باهات شوخی نداشتن شروع به گریه کردن کردی نمیدونستی چطور از این زندگی خسته کننده خلاص شی ولی یه حس لعنتی توی درونت میخواست ادامه بده تا از این عمارت و آدمای اشغال اش فرار کنی بلند شدی و اشکاتو پاک کردی و خودتو با کتاب و گوشی سرگرم کردی.......
#سونگهون #انهایپن #چند_پارتی
- ۵.۸k
- ۱۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط