My dearest enemy

#چند پارتی
#پارت دو

از رفتنش خیلی گذشته بود دیگه داشتم به این امید میرسیدم که قصد نداره بیاد دستمو رو شکمم گذاشتمو گفتم...
ورژن کوچکتر باباش میبینی بابایی‌ چقد اذیتم میکنه؟
صدای فرو‌ رفتن کلید تو در اومد اخیش بالاخره اومد،با دیدن چشای خمارش و تلو تلو خوردنش عصبی شدم و در کنارش ترسیدم پاشدم دستشو گرفتم و اونو به سمت اتاق همراهی کردم که با کبودی رو گردنش(خخخخخخخخخخخ🙂😌😔)عصبی شدم
+هاننن
-چیشده بیبی گرل؟
+حواست هست جای چی رو گردنته؟
-خب چرا بوس نمیکنی خوب شه؟
+یکی دیگه کره اونوقت من بوس کنمت؟ها؟!
-ههه حالا تو دیگه ببخش تکرار نمیشه
+عه آره تکرار نمیشه؟!!مگه دفعه اولته؟!از همون اولم من با این ازدواج مخال-
نزاشت حرفمو تموم کنم محکم لبشو کبوند به لبم و آروم آروم گاز میگرفت و از پشت کمرمو گرفت منو منو براید استایل بقل کرد لبمو ازش جدا کردمو گفتم...

لایک نمیکنی کوشولو ددی؟
دیدگاه ها (۰)

My dearest enemy

ˢᵉⁿᵃʳⁱᵒ

My dearest enemy

ᵐʸ ˢʷᵉᵉᵗ ʰᵘˢʰᵇᵃⁿᵈ

شوهر دو روزه پارت۸۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط