بگذار .دوستت .داشته .باشم
#بگذار.دوستت.داشته.باشم
پارت دو
ا.ت: من بستنیی حوس کردم بریم بخوریممم؟
یوری: اره منمم میخوامممم
از دید ا.ت: تو راه بودیم که یهو هیونجین رو دیدم و اومدم جلوی فیلیکس واستادم و هیونجین محکم خورد یه شونه ی یوری
و یوری داشت میوفتاد که هیونجین گرفتش و اونجا بود که لباشون بهم برخورد کرد
و هیونجین داشت معذرت خواهی میکرد که یهو فیلیکسو دید
و چهر پوکر شد-
هیونجین: ماجرا چیه؟همین الان میای خونه
فهمیدی؟
هیونجین داشت میرفت که یهو یوری داد زد: لطفا یه لحظه بیا
از دید هیونجین: وارد پارک شدم و گفتم بله؟
یوری: عام میشه شمارتو داشته باشم اخه حس میکنم به دلم نشستی...
هیونجین: حسمون متقابله
یوری: راستی فیلیکس از ا.ت خوشش میاد ولی من میگم رفیق بمونن بهتره من این حسو دارم که ا.ت هم از اون خوشش میاد...
هیونجین: احساسات برای من ارزش دارن ولی قانون کمپانی ما اینه که اگه کاپل شید مشکلی نداره اما اگه رفیق شید داره
و اگه کمپانی بفهمه کله ی فیلیکس کندس
و حتی فیلیکس حق نداره باهات در ارتباط باشه تا موقعی که کاپل بودنمون قطعی نشه
یوری: ولی اخه..
هیونجین نظرت چیه بریم بستنی بخوریم و باهاشون حرف بزنیم؟
یوری: اره باشه
یوری و هیونجین دست به دست به سمت بستنی فروشی رفتن و فیلیکس ا.ت هم اومدن
نشستن و منتظر بستنی موندن
فیلیکس: من دلم خیلی میخواد عاممم بستنی شکلاتی دلم میخواد...(مغزش:میخواستم بگم اما)
ا.ت: منمم
هیونجین: میدونم تازه دوست شدید اما نمیشه که ادامه پیدا کنه باشه؟
ا.ت: اما من میخوام باهاش دوست بمونم
فیلیکس: منم همینطور
هیونجین: فیلیکس تو بهتر از همه میدونی کا نمیتونی باهاش دوست باشی باشه؟
و این فکرو باید از سرت بیاری بیرون
میدونی که اگه بفهمن برات بد میشه
ا.ت: پس یوری چی؟
یوری: من دوست نیستم من با هیونجین رفتم تو رابطه و اگه تو رابطه باشی اشکالی نداره
فیلیکس: من کار خودمو میکنم و با ا.ت دوست میمونم!(با اینکه عاشقشم)
پارت دو
ا.ت: من بستنیی حوس کردم بریم بخوریممم؟
یوری: اره منمم میخوامممم
از دید ا.ت: تو راه بودیم که یهو هیونجین رو دیدم و اومدم جلوی فیلیکس واستادم و هیونجین محکم خورد یه شونه ی یوری
و یوری داشت میوفتاد که هیونجین گرفتش و اونجا بود که لباشون بهم برخورد کرد
و هیونجین داشت معذرت خواهی میکرد که یهو فیلیکسو دید
و چهر پوکر شد-
هیونجین: ماجرا چیه؟همین الان میای خونه
فهمیدی؟
هیونجین داشت میرفت که یهو یوری داد زد: لطفا یه لحظه بیا
از دید هیونجین: وارد پارک شدم و گفتم بله؟
یوری: عام میشه شمارتو داشته باشم اخه حس میکنم به دلم نشستی...
هیونجین: حسمون متقابله
یوری: راستی فیلیکس از ا.ت خوشش میاد ولی من میگم رفیق بمونن بهتره من این حسو دارم که ا.ت هم از اون خوشش میاد...
هیونجین: احساسات برای من ارزش دارن ولی قانون کمپانی ما اینه که اگه کاپل شید مشکلی نداره اما اگه رفیق شید داره
و اگه کمپانی بفهمه کله ی فیلیکس کندس
و حتی فیلیکس حق نداره باهات در ارتباط باشه تا موقعی که کاپل بودنمون قطعی نشه
یوری: ولی اخه..
هیونجین نظرت چیه بریم بستنی بخوریم و باهاشون حرف بزنیم؟
یوری: اره باشه
یوری و هیونجین دست به دست به سمت بستنی فروشی رفتن و فیلیکس ا.ت هم اومدن
نشستن و منتظر بستنی موندن
فیلیکس: من دلم خیلی میخواد عاممم بستنی شکلاتی دلم میخواد...(مغزش:میخواستم بگم اما)
ا.ت: منمم
هیونجین: میدونم تازه دوست شدید اما نمیشه که ادامه پیدا کنه باشه؟
ا.ت: اما من میخوام باهاش دوست بمونم
فیلیکس: منم همینطور
هیونجین: فیلیکس تو بهتر از همه میدونی کا نمیتونی باهاش دوست باشی باشه؟
و این فکرو باید از سرت بیاری بیرون
میدونی که اگه بفهمن برات بد میشه
ا.ت: پس یوری چی؟
یوری: من دوست نیستم من با هیونجین رفتم تو رابطه و اگه تو رابطه باشی اشکالی نداره
فیلیکس: من کار خودمو میکنم و با ا.ت دوست میمونم!(با اینکه عاشقشم)
۲.۶k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.