بگذاردوستتداشتهباشم

#بگذار‌.دوستت‌.داشته‌.باشم
پارت سه
ا.ت: فیلیکس میتونیم دوست نباشیم
فیلیکس: اما من دوست دارم باهات دوست بمونم
ا.ت:منم دوست دارم دوستت باشم اما کمپانی...(تو مغزش: من عاشقتم فیلیکس)
فیلیکس: میتونیم کمپانی رو بپیچونیم
من میدونم که هیونجین چیزی نمیگه
هیونجین: اره نمیگم ولی توعم داری حدشو رد میکنی
یوری: هیونجین جانم شما هم اروم باش
گارسون: بستنی امادس ، چیزی میل ندارید؟
فیلیکس : نه ممنونم
فردا:
ا.ت: اخ سرم
فیلیکس پیام داده: میای بریم شهربازی؟
ا.ت: اره بریم
ساعت ۷ شب:
فیلیکس: دم در خونتونم بیا پایین
ا.ت: باشه
ا.ت و فیلیکس رفتن شهر بازی و کلی خشو گذروندن
توی اتاق فرار ا.ت: فیلیکس تورو بگو کجایی من ترسیدم!
فیلیکس: ا.تتت من اینجامممم
یهو ا‌.ت میخوره به فیلیکس و بغلش میکنم
و یهو میفمه کارکن اونجا رو بغل کرده و از ترس داد میزنه
همونجاس که یهو فیلیکس میرسه و ا.ت و بغلش میکنه و میبره سمت در خروجی
میرسن به در خروجی و ا.ت میاد از بغل فیلیکس بیرون
ا.ت: خیلی وحشتناک بود
فیلیکس: گشنم شد بریم پیتزا بخوریم؟
ا.ت: اره اره
دیدگاه ها (۲)

اوتوکه اوتوکه🤗

الهیییی لپاتو بگردم🥺

#بگذار‌.دوستت‌.داشته‌.باشم پارت دوا.ت: من بستنیی حوس کردم بر...

#بگذار‌.دوستت‌.داشته‌.باشمپارت یکهای من ا.ت هستم و خب ۲۰ سال...

"سرنوشت " p,38...یهو .... ا/ت رو بغل کرد و پیشونیشو بوسید .....

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط