پارت هفتم
پارت هفتم
از زبان آتسوشی
اکو شربت رو آورد و کنارم نشست نگاش کردم و گفتم: ببخشید که باعث شدم که اذیت شی...میخوای روی زمین تشک بنداز بخوابم تو هم روی تخت راحت باش
سرش رو از من برگردوند یه کم از شربتش رو خورد
انگار میخواست چیزی بگه و نمیتونست پس گفتم:اگه چیزی هست بگو چرا اینطوری رفتار میکنی
گفت:من چیزی نمیخوام بگم
گفتم:چرا میخوای بگی
+گفتم که حرفی ندارم
_بگو خواهش میکنم
+میخوام بگم که...تو مزاحم نیستی تو...برای من مزاحم نیستی...من از اینکه تو امشب...کنارم بخوابی...خوش...خوش... خوشحال میشم
قرمز شدم و آروم بغلش کردم و گفتم ممنون
از زبان آکوتاگاوا
من واقعا چی گفتم؟؟؟این من بودم؟من داشتم چی میگفتم؟من واقعا عاشقش شدم؟؟؟
جینکو:خیلی خوبی
گفتم:جینکو...
+بله؟
_از این به بعد آتسوشی صدات میکنم
+خوبه خیلی خوبه
_بریم بخوابیم
+بریم
_آی خدایا خسته شدم کمرم درد میکنه
+خیلی درد داره؟میخوای بمالمش
_درد میکنه ولی...نمیخواد...
+دراز بکش سریع
_چی؟؟سر خود تصمیم نگیر
+بدو
_نه
+ای بابا
_بگیر بخواب
+باشه مامان
_خیلی دلت مامان میخواد😑
+آره😂
_مامانا کتک میزنن
+غلط کردم بگیریم بخوابیم
_آفرین شبت بخیر
از زبان آکوتاگاوا
آتسوشی خوابید منم از فرصت استفاده کردم و سرش رو نوازش کردم که یهو...
آتسوشی:داری چیکار میکنی؟
گفتم:هی...هیچ...هیچی
بغلم کرد و خوابید😶
منم مجبور شدم حرفی نزنم و بخوابم
از زبان آتسوشی
اکو شربت رو آورد و کنارم نشست نگاش کردم و گفتم: ببخشید که باعث شدم که اذیت شی...میخوای روی زمین تشک بنداز بخوابم تو هم روی تخت راحت باش
سرش رو از من برگردوند یه کم از شربتش رو خورد
انگار میخواست چیزی بگه و نمیتونست پس گفتم:اگه چیزی هست بگو چرا اینطوری رفتار میکنی
گفت:من چیزی نمیخوام بگم
گفتم:چرا میخوای بگی
+گفتم که حرفی ندارم
_بگو خواهش میکنم
+میخوام بگم که...تو مزاحم نیستی تو...برای من مزاحم نیستی...من از اینکه تو امشب...کنارم بخوابی...خوش...خوش... خوشحال میشم
قرمز شدم و آروم بغلش کردم و گفتم ممنون
از زبان آکوتاگاوا
من واقعا چی گفتم؟؟؟این من بودم؟من داشتم چی میگفتم؟من واقعا عاشقش شدم؟؟؟
جینکو:خیلی خوبی
گفتم:جینکو...
+بله؟
_از این به بعد آتسوشی صدات میکنم
+خوبه خیلی خوبه
_بریم بخوابیم
+بریم
_آی خدایا خسته شدم کمرم درد میکنه
+خیلی درد داره؟میخوای بمالمش
_درد میکنه ولی...نمیخواد...
+دراز بکش سریع
_چی؟؟سر خود تصمیم نگیر
+بدو
_نه
+ای بابا
_بگیر بخواب
+باشه مامان
_خیلی دلت مامان میخواد😑
+آره😂
_مامانا کتک میزنن
+غلط کردم بگیریم بخوابیم
_آفرین شبت بخیر
از زبان آکوتاگاوا
آتسوشی خوابید منم از فرصت استفاده کردم و سرش رو نوازش کردم که یهو...
آتسوشی:داری چیکار میکنی؟
گفتم:هی...هیچ...هیچی
بغلم کرد و خوابید😶
منم مجبور شدم حرفی نزنم و بخوابم
۲.۵k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.