ای سرو جانگرفته باغ کتابها

ای سرو جان‌گرفتهٔ باغ کتاب‌ها
خاتون غرفه‌های نگارينِ خواب‌ها

زايندگی گرفته ز تو بطن خاک‌ها
پاکيزگی گرفته ز تو ذات آب‌ها

ای در کتاب زندگی‌ام اشتياق تو
توجيه شاعرانهٔ فصل شتاب‌ها

ای استجابت من و تنهايی مرا
شب‌های بازوان عزيزت جواب‌ها 

تو کیستی که در سفر جست‌وجوی تو
صد چشمه جوش زد ز کویرِ سراب‌ها؟

مست از تو شد هرآینه دریا که مست شد
ای شطِ ملتقای تمام شراب‌ها

دل می‌دهد بشارتم از بازگشتنت
وز روزهای خالی از این اضطراب‌ها

وآن‌ روز دور نیست که فانوس می‌شوند
در کوچه‌های آمدنت آفتاب‌ها

حسین_منزوی
دیدگاه ها (۲۴)

به چشمهات بگو کم دل مرا بدَرَندنباید اینهمه ارزان مرا ز من ب...

عکس دیوانه کننده از سردار سلیمانی در ویرانه های سوریه بدون س...

شعــــر ای بهارِ روزگارم، هدیه‌ی پاییز من.. پاره‌ی جانم، قرا...

📸 لاشک، نوشهر، مازندران

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط