به سیگارِ تویِ دستام نگاه کردُ گفت : چیشده چرا بازم ناراح
به سیگارِ تویِ دستام نگاه کردُ گفت : چیشده چرا بازم ناراحتی ؟!
چرا بازم داری سیگار میکشی ؟!
سرمُ آوردم پایینُ گفتم : نمیدونم چرا دلِش واسم تنگ نمیشه ، در حالی که من دارم از دلتنگی میمیرم !
گفت : میدونی خیلی بهش حسودی میکنم !! گفتم : چرا ؟!
لبخندی زدُ گفت : چون خیلی دوسش داری...
چرا بازم داری سیگار میکشی ؟!
سرمُ آوردم پایینُ گفتم : نمیدونم چرا دلِش واسم تنگ نمیشه ، در حالی که من دارم از دلتنگی میمیرم !
گفت : میدونی خیلی بهش حسودی میکنم !! گفتم : چرا ؟!
لبخندی زدُ گفت : چون خیلی دوسش داری...
۸۴۹
۱۵ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.