من امشب دیووانه ترین آدم این شهرم ...
من امشب دیووانه ترین آدم این شهرم ...
می پرسی چرا؟؟
بگذار بگویم ،از همان اول
از همان نگاه های یواشکی من به او
از همان روزهای عاشقی
ازهمان تپش های قلبم
از همان روزی که بهترین دوستم گفت عاشق او شده
از همان روزی که پیشنهادش را رد کردم ،غرورش راشکستم
از همان روزی که دوستم شیرینی به دست وارد کلاس شد،تلخ ترین شیرینی عمرم...
شیرینی که با چشمان اشک بار هنگامی که به چشمانش نگاه میکردم خوردم
ودر آخر امروز آخرین ساعت های حضورم در این شهردر این کشور
میروم به جایی که هیچ کس هم نام او نباشد به جایی دیگر او در زیر آسمان آن نفس نمی کشد
من امشب دیوانه ترین آدم این شهرم زیرا او را در همان لباسی دیدم که یک روز آرزو داشتم من برایش انتخاب کنم
خودم عروس رویایش باشم
ولی حیف .... #00:00
می پرسی چرا؟؟
بگذار بگویم ،از همان اول
از همان نگاه های یواشکی من به او
از همان روزهای عاشقی
ازهمان تپش های قلبم
از همان روزی که بهترین دوستم گفت عاشق او شده
از همان روزی که پیشنهادش را رد کردم ،غرورش راشکستم
از همان روزی که دوستم شیرینی به دست وارد کلاس شد،تلخ ترین شیرینی عمرم...
شیرینی که با چشمان اشک بار هنگامی که به چشمانش نگاه میکردم خوردم
ودر آخر امروز آخرین ساعت های حضورم در این شهردر این کشور
میروم به جایی که هیچ کس هم نام او نباشد به جایی دیگر او در زیر آسمان آن نفس نمی کشد
من امشب دیوانه ترین آدم این شهرم زیرا او را در همان لباسی دیدم که یک روز آرزو داشتم من برایش انتخاب کنم
خودم عروس رویایش باشم
ولی حیف .... #00:00
۲.۳k
۲۰ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.