آب دهانت رو بزور قورت داد و درحال ه تپش ها دوانه وا

آبِ دهانت رو بزور قورت دادى و درحالى كه تپش هاى ديوانه وارِ قلبت رو؛ كاملا حس ميكردى بارِ ديگه اسمش رو صدا زدى:
"جین...!"
اينبار با صدايى تحليل رفته و گونه هايى سرخ تر از حدِ معمول.
طورى كه ناخواسته، اتشِ يك بوسه فرانسوى رو تو دلِ مردِ مقابلت روشن كردى!
"جین؟"
طبقِ انتظارت؛ اسمش رو تكرار كرد و بوسه اى نوكِ ببنيت كاشت:
"قرار بود..تو خونه..خداىِ من!تو واقعا..!"
چيزى كه اون مرد عاشقش بود؛ دقيقا قابِ مقابلش بود.
تو، بعد از يك بوسه كوتاه، گونه هاىِ سرخت و رشته كلامى كه از دستت در رفته بود!
يك تركيبِ دوست داشتنى كه براىِ قلبِ مريضِ مرد؛ زيادهم ايده آل بنظر نميرسيد!
"بهت گفتم كه براىِ قلبِ مريضِ اين پير مرد ضرر دارى، مون!"
گره اى از روى نگرانى بينِ ابروهات نشست:
"قلبت..درد ميكنه؟؟"
جین آهى كشيد و سرش رو به موهات نزديك كرد.
دمِ عميقى از عطرِ موهات گرفت و گفت:
"قلبم برات ميميره..عزيزم!هم براىِ خودت، و هم براىِ اون لحنِ شيرين و چشمهاىِ درشتِ نگرانت!تا جین‌ت رو نكشى، شيرين بودنت رو تموم نميكنى؛ درست نميگم؟"
پيشونيت رو آروم به قفسه سينه اش چسبوندى.
ميتونستى صداىِ ضربانِ قلبش رو بشنوى!
"چرند نگو!"
هردو دستِ مرد؛ به موهات رسيدن و اونهارو پشت گوشت زدن:
"مون به گابريلش نگفت كه دليلِ اون آهى كه از ته قلبش كشيد، چيه!زود باش عزيزِ دلِ جین، بهم بگو كه چى افكارِ دخترِ من رو بهم ريخته؟بگو تا باهم درستش كنيم شيرينم!قرار نبود اجازه بدم تنهايى تو افكارِ منفى شنا كنى!فراموش كه نكردى، نه؟
دیدگاه ها (۳)

تكيه اش رو از ديوار گرفت و با قدم هايى آهسته؛ درحالى كه يك ش...

رابطه داشتن با پسرِ خانواده اى كه تورو به فرزند خوندگى گرفته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط