رابطه داشتن با پسر خانواده ا ه تورو به فرزند خوندگ گر

رابطه داشتن با پسرِ خانواده اى كه تورو به فرزند خوندگى گرفته بودن؛ جز كارهاىِ احمقانه زندگيت بود.
اون مردِ ٣١ ساله کره‌اى؛ اونقدر باهات خوب رفتار ميكرد كه به هيچ عنوان نميتونستى از اين رابطه دست بكشى.
خيلى خوب زمانى رو كه ١٦ سالت بود و تنها، تو اون پرورشگاهِ بزرگ و ترسناك زندگى ميكردى رو، به ياد داشتى.
دقيقا صبحِ يكى از همون روزهاىِ سردِ پاييزىِ بود كه خانواده کیم ها براىِ به سرپرستى گرفتنِ يك دختر؛ به پرورشگاه اومده بودن.
اون زمان حتى تو ذهنت نميگنجيد كه اون خانواده مطرح و ثروتمند؛ تورو به عنوانِ دخترشون انتخاب كنن!
حالا چهار سال از اون زمان گذشته بود.تو ٢٠ سالت شده بود و تقريبا چهار ماه ميشد كه با جین رابطه داشتى.
اونهم طى يك تصميمِ احمقانه؛ عجولانه و بى منطق!
رابطه داشتن با اون مرد فوق العاده بود!توجه هاىِ ريز و درشتش؛ طورى كه هميشه بهت اهميت ميداد و اولويتِ زندگيش بودى؛ موضوعى نبود كه بتونى اون رو ناديده بگيرى.
اما تمامِ ترست از اين بود كه خانواده تون متوجه اين موضوع بشن.
جین بارها اطمينان داده بود كه اونها قرار نيست عصبى و يا دلخور بشن.
اما تو دقيقا برخلاف اين موضوع فكر ميكردى.
اونها قطعا فكر ميكردن كه تو يك دخترِ سواستفاده گرى كه به دختر خانواده بودن قانع نشدى و پسرشون رو تور كردى!
افكارِ درهم و آشفته ات رو پس زدى و آهى كشيدى.
مثلِ هميشه؛ تو حياط پشتيه عمارت نشسته و منتظرِ مرد بودى.
بيخبر از اينكه جین؛ مدتهاست كه به ديوار تكيه و با فاصله اى چند قدمى ازت؛ تماشات ميكنه.
لبخندى رو لبهاش نشست.از همون جنس از لبخندهايى كه مختص به تو بود.
دیدگاه ها (۱)

تكيه اش رو از ديوار گرفت و با قدم هايى آهسته؛ درحالى كه يك ش...

آبِ دهانت رو بزور قورت دادى و درحالى كه تپش هاى ديوانه وارِ ...

https://wisgoon.com/jeon_kanya_2

لب‌هات باز شدن. کم‌کم تسلیم‌شدی، همراهش شدی. یه صدای خیلی خف...

اومدنِ پيش برادر مادرخونده ات كه به خونِ پدرت تشنه و از لمس ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط