از دستهای من

از دست‌های من
جز این ثمری نیست:
گاهی ببارم
گاهی بمیرم
گاهی اگر شد
در حیرت واژه ی
دوست داشتن
تو را
دوباره از نو بنویسم......
دیدگاه ها (۳)

تو چه دانی که پس هر نگه ساده‌ی منچه جنونی، چه نیازی، چه غمی ...

یک نفر هست که از پنجره‌هانرم و آهسته مرا می‌خواندگرمی لهجه ب...

سرت را بالا بگیر مخلوق خدا ...اینکه دلت را شکسته اند ضعف تو ...

الحزن عالزهره یالهادی تراهایریتک حاضر وعینک تراهاعگب عیناک ه...

جز یاد تو ای حسرت شیرینِ قدیمیباور بکنی یا نکنی از همه سیرمل...

دست تو نیست

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرماصلاً به تو افتاد مسیرم که ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط