تو اتوبان دختره داشت لا مشد ه زانتا اومد نارش گفت

تو اتوبان دختره داشت لايي ميكشيد يه زانتيا اومد كنارش گفت: داري لايي ميكشي؟
گفت نه دارم واسه عمت عربي ميرقصم.
گفت كنترل نامحسوس ام
بزن بغل شاباشتو بدم!
دیدگاه ها (۸)

شوهر همسایمون گل فروشه وقتی میاد خونه بلند بلند زنشو صدا میک...

مرد:عزیزم آماده شدی بریم؟.........................زن : مگه ن...

همچین میگن اگه پسرا برن سربازی مرد میشن ، آدم میشن......  ان...

دیروز از یه افغانیه پرسیدم ببخشین ساعت چنده؟گفت:یَك رُبع گور...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۴۱ فصل ۳ )ارامش بخش براي تمدد اعصاب و ...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۴۱ فصل ۳ )ارامش بخش براي تمدد اعصاب و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط