بند دلم رابه بند کفشهایت گره زده بودم که هرجارفتی دلم راب

بند دلم رابه بند کفشهایت گره زده بودم که هرجارفتی دلم راباخود ببری غافل ازاینکه توپابرهنه می روی...
دیدگاه ها (۲۵)

گاهی نه گریه آرامت می کند و نه خندهنه فریاد آرامت می کند و ن...

سلاااام خدمت گل دوستهای ویسم,, از همراهیتان سپاسگذارم,, ,,...

صحبتي شد که خدا باب نجاتي بفرست تلخي ذائقه را شاخه نباتي بفر...

آنگاه که با خورشید ملاقات کرده باشی، دیگر هزاران شمع و چراغ ...

‍ ‍‌بگیر آنقدر محکم در بغل دلبسته ی خود راکه در بر دارد انگا...

رمان بغلی من پارت ۸۴رسلان: تک خنده ای کردم و خدافظی کردیم گو...

عشق آمد و زبان دلم ، آه و ناله شدبا چشمهای مِی زده ات هم پیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط