فیک جونگ کوک

فیک جونگ کوک
برادر ناتنی من پارت ۴
از زبون بورا :
خیلی جذاب بود اونا که منو نمیخواستن مادرم حالا با حضور پسر واقعیش دیگه به من نیاز نداره اونم از وضع پدر و مادر واقعیم خوشحالم که دارم میمیرم شاید توی زندگی بعدیم زندگی بهتری داشته باشم !
دفتر خاطراتمو باز کردم و با یاد اوری اون اتفاقات مزخرف اشکام سرازیر شدن !!
توی تختم دراز کشیدم و عصبانیتم و سر بالشت خالی کردم
اما هنوز خالی نشده بودم رفتم سمت پشت بوم و انقدر داد زدم که گلم درد گرفت و صدام در نمی اومد رفتم سر لبه ی پشت بوم حالا که اینجام چرا نپرم و تمومش نکنم ؟؟؟
چشمام و بستم و خواستم بپرم که.....
از زبون جونگ کوک :
توی اتاقم نشسته بودم که صدای جیغ میاد رفت سمت اتاق بورا و از توی قفل در دیدم که داره جیغ میزنه توی بالشت تا صداش نیاد اما وقتی به سمت در اومد سریع رفتم توی اتاق دیدم که رفت سمت پشت بوم رفتم دنبالش دیدم مدام داد میزد:لعنت به همه چی برای چی باید تو جهنم زندگی کنم .
انقدر اینا رو داد زد که به سلفه افتاد دیدم رفت سمت لبه ی پشت بوم و رفت بالا ترسیدم که خودشو بندازه با این حال گفتم شاید میخواد از هوا لذت ببره اما دیدم
دیدگاه ها (۰)

فیک جونگ کوک برادر ناتنی من پارت ۶چشماش رو بستو میخوا بپره د...

پسر جذابمون وارد میشود#بی_تی_اس#کیم_نامجون#کیم_سوکجین#مین_یو...

جیمین شییییییییی 😬#جیمین #پارک_جیمین #بی_تی_اس#فیک_بی_تی_اس ...

فیک جونگ کوک برادر ناتنی من ۳پرستار:مراقبت زیادی لازم داره !...

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

پارت ۱۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط