اندوه نزدیک
از لای پرده هرچه میبینم
نزدیکتر از آن است که تو باشی
و دوریات را با هر تقویمی تخمین میزنم
بارانهای موسمی آغاز میشوند
قرار نیست
ابرهای تیره از محاصرهام دست بردارند
و موهایم که قرار بود به احترام تو بلند شوند
بروند برای این شهر کمی باد بیاورند،
به سرپیچی عادت کردند
به موهایم گفتم اگر خاطرۀ دستهای تو نبود
با آنها برای همیشه قطع رابطه میکردم
و داغِ زیباییِ مطوّلِ غمگینشان را
بر دلِ آینه میگذاشتم
و به تو گفتم
و به تو ـ که اگر بودی باید می ـ گفتم
تو از اینهمه اندوه چه میدانی؟
تو
که از میان هزارویک شکلِ «بودن»
«دور بودن» را برگزیدی
و هزارویک شکلِ «دور بودن» را برگزیدی،
از اینهمه اندوهِ نزدیک چه میدانی؟
#لیلا_کردبچه
#میان_جیوه_و_اندوه
نزدیکتر از آن است که تو باشی
و دوریات را با هر تقویمی تخمین میزنم
بارانهای موسمی آغاز میشوند
قرار نیست
ابرهای تیره از محاصرهام دست بردارند
و موهایم که قرار بود به احترام تو بلند شوند
بروند برای این شهر کمی باد بیاورند،
به سرپیچی عادت کردند
به موهایم گفتم اگر خاطرۀ دستهای تو نبود
با آنها برای همیشه قطع رابطه میکردم
و داغِ زیباییِ مطوّلِ غمگینشان را
بر دلِ آینه میگذاشتم
و به تو گفتم
و به تو ـ که اگر بودی باید می ـ گفتم
تو از اینهمه اندوه چه میدانی؟
تو
که از میان هزارویک شکلِ «بودن»
«دور بودن» را برگزیدی
و هزارویک شکلِ «دور بودن» را برگزیدی،
از اینهمه اندوهِ نزدیک چه میدانی؟
#لیلا_کردبچه
#میان_جیوه_و_اندوه
۵۸۷
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.