name: عشق یا نفرت /Love or hate
name: عشق یا نفرت /Love or hate
part: 3
(ویو ا/ت)
با نور خورشیدی ب چشمام میخورد از خواب بیدار شدم خداروشکر امروز دانشگاه نداشتم و قشنگگگ گرفتم خوابیدم
ب ساعت اتاقم نگاهی انداختم.. ساعت 1 بود از جام بلند شدم و رفتم دستو صورتمو شستم و رفتم پایین
؛ به به دختر خوابالوی من
+سلام اوما
؛ ساعت خواب؟
+دیشب دیر خوابیدم برای همین الان بیدار شدم
؛ اوهوم.. بیا عزیزم ی چیزی بخور
رفتم تو اشپز خونه ی نودل برداشتم و درستش کردم و خوردم
رفتم سمت گوشیم. سریال مورد علاقم و داشتم میدیدم ک گوشی مامانم زنگ خورد
؛ جانم عزیزم
.....
؛ عا چقدر خوب ساعت چند؟
....
؛ باشه عزیزم
(قطع کرد)
؛ ا/تتتتتت
+بلههه
؛ امشب دوست قدیمیه بابات با خانوادش میاد اینجا
+کی؟
؛ اقای پارک
+اها باشه ساعت چند؟
؛ 6 و 7
+باشه اوما
(پرش زمانی ب ساعت ی ربع ب 6 )
تو سریالم غرق شده بودم ک یدفعه چشمم ب ساعت افتاد
+چچچیییییی ی ربعع ب شیششششششش!
سریع گوشیو خاموش کردم و رفتم حموم
از حموم اومدم ساعت 6 و ربع بود
داشتم میرفتم سمت کمدم ک صدای زنگ در و شنیدم...
ب معنی واقعی ری*دم ب خودم مامانم در و باز کرد
؛ سلام عزیزم
=سلام عشقم... حاضر باشید اقای پارک 7 میرسه
؛ باشه
هوف خداروشکر بابام بود.
دیگ وقتمو تلف نکردم و رفتم سریع حاضر شدم
ساعت دقیق 7 بود
ب خودم تو اینه نگاهی کردم
خیلی خوشگل شده بودم
رفتم پایین
+سلام بابا... من حاضرم
مامان و بابام بهم نگاهی انداختن
؛=چقدر خوشگل شدی
+مرسی.. پس کی میان؟
همون لحضه زنگ خونمون خورد
رفتیم جلوی در و در و باز کردیم
چی؟ اینکه.......
یاح یاح نویسنده خیلی کرموعه 😂بنظرتون کیه هوم؟
ممکنه جونگی باشه یا شایدم بورا یا تهیونگ یا جیمین... کسی چ میدونع؟ 😂
شرطا
10 لایک
5 کامنت
🦢🤍
part: 3
(ویو ا/ت)
با نور خورشیدی ب چشمام میخورد از خواب بیدار شدم خداروشکر امروز دانشگاه نداشتم و قشنگگگ گرفتم خوابیدم
ب ساعت اتاقم نگاهی انداختم.. ساعت 1 بود از جام بلند شدم و رفتم دستو صورتمو شستم و رفتم پایین
؛ به به دختر خوابالوی من
+سلام اوما
؛ ساعت خواب؟
+دیشب دیر خوابیدم برای همین الان بیدار شدم
؛ اوهوم.. بیا عزیزم ی چیزی بخور
رفتم تو اشپز خونه ی نودل برداشتم و درستش کردم و خوردم
رفتم سمت گوشیم. سریال مورد علاقم و داشتم میدیدم ک گوشی مامانم زنگ خورد
؛ جانم عزیزم
.....
؛ عا چقدر خوب ساعت چند؟
....
؛ باشه عزیزم
(قطع کرد)
؛ ا/تتتتتت
+بلههه
؛ امشب دوست قدیمیه بابات با خانوادش میاد اینجا
+کی؟
؛ اقای پارک
+اها باشه ساعت چند؟
؛ 6 و 7
+باشه اوما
(پرش زمانی ب ساعت ی ربع ب 6 )
تو سریالم غرق شده بودم ک یدفعه چشمم ب ساعت افتاد
+چچچیییییی ی ربعع ب شیششششششش!
سریع گوشیو خاموش کردم و رفتم حموم
از حموم اومدم ساعت 6 و ربع بود
داشتم میرفتم سمت کمدم ک صدای زنگ در و شنیدم...
ب معنی واقعی ری*دم ب خودم مامانم در و باز کرد
؛ سلام عزیزم
=سلام عشقم... حاضر باشید اقای پارک 7 میرسه
؛ باشه
هوف خداروشکر بابام بود.
دیگ وقتمو تلف نکردم و رفتم سریع حاضر شدم
ساعت دقیق 7 بود
ب خودم تو اینه نگاهی کردم
خیلی خوشگل شده بودم
رفتم پایین
+سلام بابا... من حاضرم
مامان و بابام بهم نگاهی انداختن
؛=چقدر خوشگل شدی
+مرسی.. پس کی میان؟
همون لحضه زنگ خونمون خورد
رفتیم جلوی در و در و باز کردیم
چی؟ اینکه.......
یاح یاح نویسنده خیلی کرموعه 😂بنظرتون کیه هوم؟
ممکنه جونگی باشه یا شایدم بورا یا تهیونگ یا جیمین... کسی چ میدونع؟ 😂
شرطا
10 لایک
5 کامنت
🦢🤍
۶.۲k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.