عشق ماجرای پیچیده ایه...
عشق ماجرای پیچیده ایه...
آدم هیچوقت نمیتونه پیش بینی کنه تهش چی میشه...
آخه آدما همیشه دنبال آخرش هستند...
اما من نبودم...
به آخرش فکر نکردم... چون اگه قرار بود به آخرش فکر کنم هیچوقت راضی نمیشدم...
چون برای من الانِ آدمی مهم بود که توی برزخ خواستن گیر کرده...
نمیگم زندگی کنار من براش بهشت بود...
نبود...
شاید حتی جهنم بود...
اما هر آدمی توی دنیا باید از جهنمش عبور کنه...
شاید اون فکر میکرد من بهشتم...
اما اینو بهش گفته بودم...
گفته بودم کنار من موندن برات جهنم میسازه...
گفته بودم هستند آدمایی که حس کنی کنارشون توی بهشتی...
ولی بودن توی برزخ شاید به اندازه جهنم سخت باشه...
باید ازش گذشت...
و من میخواستم آدمی باشم که یارجان رو از برزخ دنیا خارج میکنم، از جهنم دوگانگی رد میکنم و تهش...
نه...
آخری در کار نبود...
حتی الهامی در کار نبود...
کافیه پیمان مقدس عقد بین دوتا قلب بسته بشه...
دیگه خودت رو نمیبینی...
آخر عشق آدم رو باید به توحید برسونه...
به یکی دیدن...
در آخر تنها چیزی که مهمه اینه که همه چیز همونطوری که باید پیش رفت...
اشکهای من؟!
خب... سخته... خیلی سخته...
جدایی درست شبیه اینه خودت با دست خودت، قلبت رو جدا کنی...
و شاید تنها مرهمش اشک باشه...
دروغ میگن اشک سوزش داره...
نه...
اشک مرهمه...
اما گاهی دلم میخواد از توی قاب گوشی بیاد بیرون...
یه بار دیگه دستامو بگیره...
یه بار دیگه صدام بزنه...
یه بار دیگه بتونم به اسم صداش بزنم...
و بعد...
آخرش که چی؟!
آخری توی کار نیست...
وقتی اولی نبود...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
ببخشید بد نوشتم... خیلی دلتنگم... و خیلی سخته آدم نتونه به کسی که دوسش داره بگه دوستت دارم...
و نتونه دلتنگی رو به زبون بیاره...
الان درست 442 روز از رفتنش گذشته😢
آدم هیچوقت نمیتونه پیش بینی کنه تهش چی میشه...
آخه آدما همیشه دنبال آخرش هستند...
اما من نبودم...
به آخرش فکر نکردم... چون اگه قرار بود به آخرش فکر کنم هیچوقت راضی نمیشدم...
چون برای من الانِ آدمی مهم بود که توی برزخ خواستن گیر کرده...
نمیگم زندگی کنار من براش بهشت بود...
نبود...
شاید حتی جهنم بود...
اما هر آدمی توی دنیا باید از جهنمش عبور کنه...
شاید اون فکر میکرد من بهشتم...
اما اینو بهش گفته بودم...
گفته بودم کنار من موندن برات جهنم میسازه...
گفته بودم هستند آدمایی که حس کنی کنارشون توی بهشتی...
ولی بودن توی برزخ شاید به اندازه جهنم سخت باشه...
باید ازش گذشت...
و من میخواستم آدمی باشم که یارجان رو از برزخ دنیا خارج میکنم، از جهنم دوگانگی رد میکنم و تهش...
نه...
آخری در کار نبود...
حتی الهامی در کار نبود...
کافیه پیمان مقدس عقد بین دوتا قلب بسته بشه...
دیگه خودت رو نمیبینی...
آخر عشق آدم رو باید به توحید برسونه...
به یکی دیدن...
در آخر تنها چیزی که مهمه اینه که همه چیز همونطوری که باید پیش رفت...
اشکهای من؟!
خب... سخته... خیلی سخته...
جدایی درست شبیه اینه خودت با دست خودت، قلبت رو جدا کنی...
و شاید تنها مرهمش اشک باشه...
دروغ میگن اشک سوزش داره...
نه...
اشک مرهمه...
اما گاهی دلم میخواد از توی قاب گوشی بیاد بیرون...
یه بار دیگه دستامو بگیره...
یه بار دیگه صدام بزنه...
یه بار دیگه بتونم به اسم صداش بزنم...
و بعد...
آخرش که چی؟!
آخری توی کار نیست...
وقتی اولی نبود...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
ببخشید بد نوشتم... خیلی دلتنگم... و خیلی سخته آدم نتونه به کسی که دوسش داره بگه دوستت دارم...
و نتونه دلتنگی رو به زبون بیاره...
الان درست 442 روز از رفتنش گذشته😢
۸۰.۶k
۱۵ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.