دوستم نشسته بود هی میگفت

دوستَم نِشَستِه بود هِی میگفُت:☺
یِه ماشین خَریدَم...🚗
یهِ خونِه خَریدَم...💒
وَ هَمینطور اَز خودِش تَعریف میکَرد کِ تو این دُنیا چی دارهِ🌏
بِه مَن گفُت : تو چی داری نَفَس؟!❤
مَنَم گفُتَم : یِه عالَمِه دوستِ بامَرام😎
گُفُت : کیا هَستَن؟😗
گفُتَم : اَلان کامِنت میذارَن مَعلوم میشِه...😉
خُب بِبینَم کیان؟😘 😍
دیدگاه ها (۲)

مثل حوصله میمانیهیچ وقت ندارمت 😅 💜 😍

دلٺ ڪہ گرفٺ💔 دیگرمنّٺ زمین را نڪشراهِ آسمان بازاسٺ، پَر بِڪَ...

پارت چهارم رمان عشق اجباری

پارت 4. وقتی دوستش داشتی اما

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط