بوی غربت می دهم اما غریبه نیستم گرچه می دانم ک در غریبی ز

بوی غربت می دهم اما غریبه نیستم گرچه می دانم ک در غریبی زیستم مثل رودی بستر این خاک طی کرده ام تابفهمم عاقبت در جستجوی کیستم در لحظه ها بر روی پای اشتیاق لب شکسته از خستگی اما همچنان می ایستم دست بادب برگ های عمر سبزم را ربود گرچه این جا هستم اما در حقیقت نیستم رو بروی اینه شب تاسحر غم می خورم تابدانم عاقبت سایه گمگکشته کیستم ؟؟!!!!
دیدگاه ها (۱)

ﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﭼﻪ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﻧﮕﻬﺪﺍﺷﺘﻦ ﻟﺒﻬﺎﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﮔﺮﯾﺴﺘﻦ ﻗﻠﺒﻬﺎﻭ ...

. رویای شما تاریخ انقضا نداردنفسی عمیق بکشید و دوباره تلاش ک...

جا داره یه سلامی هم بکنیم به اونایی که کل زندگیشون رو گذاشتن...

دنبال سکه می گردممی خواهم به گذشته ها زنگ بزنمبه روزهای خوبب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط