عشق آن نیست که می آیددستانت را می گیرد

عشق آن نیست که می آید،دستانت را می گیرد
آرزوهایت را یک به یک در آسمانِ خیال نشانت می دهد
و
تو را در آغوش گرفته و پرت می کند می گوید:بگیر...
اما آنقدر بالا پرتت نمیکند
که دستت به آرزویی برسد....
خواستن آن نبود
که دستت را در دست گرفت
در گوشَت زمزمه کرد؛
خانه ساخت از ماندن گفت،اما.....
وقت رفتن تو را هم پله ی خانه اش ندانست...
عشق او نبود
که روزی دلت را لرزاند ، روزی تنگ کرد
و روزی....ویران!
عشق اوست ، که چیزی نگفت ؛ اما
قلبت را نگینی کرد به انگشتر آرزوهایت
عشق اوست
که بی صدا به پای اشکهایت گریست...
و به پای سکوتت ایستاد...
و انتظار لبخندت را کشید، تا جان بگیرد!
عشق اوست که هیچگاه ندیدی ، نشنیدیش
اما مهرش آنقدر گرم است
که روزی گوشه ای در دلت جا باز می کند
و تمامیتش را گرم می کند
به زندگی!
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAAFuoaddonyatiktak2pgXxCsxw
دیدگاه ها (۲۲)

جمعه یعنی عطر نرگس در هوا سر میکشدجمعه یعنی قلب عاشق سوی او ...

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشتکه گناه دگران بر تو نخواهند...

طفلی به نام شادی، دیریست گم شده‌ستبا چشم‌های روشنِ براقبا گی...

کسی که برایت آرامش بیاورد...مستحق ستایش است انسان ها را در ز...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

درخواستی

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط