چد پارت بش
°چںٰٰٖٖد𐇽 پارت⃘ے° ب𐨍ځش𐇽 ³
داشتم تکون میخوردم و تقلا میکردم تا خودمو آزاد کنم که...چیزی جلوی چشمام قرار گرفت و دستی روی سرم گذاشته شد
از ترس نفسم و حبس کرده بودم و نفسم نمیکشیدن
از همون اولم اومدن به این جنگل فکر بدی بود...فکر خیلی خیلی بدی بود
که با احساس نفس سرد فردی کنار گوشم تنم ناخودآگاه لرزید
-: هه انسان کوچولو خیلی احمقی که به این جنگل اومدی
نفس سرد و خوردن لباش به گوشم باعث سیخ شدن موهای تنم میشد
-: چیه ترسیدی؟ بایدم بترسی
بلآخره با صدای لرزون به حرف اومدم
+: ت...تو کی..هست...ی
-: من؟ من قاتل توعم کسی که تو رو میکشه
حرفی نزدم و ساکت موندم
یعنی میخواد منو بکشه؟
+: ل...طفا ول..م ک..ن خوا...هش میکن..م من..هنو..ز جوو...نم
دستاش از روی صورتم برداشته شد و ازم فاصله گرفت ولی هنوز پشت سرم بود
-: اوکی یه سوال ازت میپرسم و باید تا ۲۴ ساعت آینده بهش جواب بدی ، اگه جوابت اشتباه بود میمیری و اگه درست بود آزادی که بری
منتظر سوالش بودم که اومد و رو به روم ایستاد
عجیب بود برعکس صداش اصلا قیافه ای ترسناکی نداشت
-: به نظرت من چه موجودیم؟
سوال خیلی پیچیده ای هست
ممکنه خونآشام ، جن ، شیطان ، یا هر چیز دیگه ی باشه
+: خب هزار تا جواب برای این سوال وجود داره
-: ۲۴ ساعت داری برای فکر کردن ولی هر ساعت که بگذره یه قسمتی از بدنت و جدا میکنم
زبونم بند اومده بود
+: تو..تو یه قاتلی.. یه روانی سادیسمی...
-: هه انقدر زود جواب دادی؟ ولی باید بگم که من...
منتظر ادامهی حرفش بودم که درد رو داخل تمام بدنم حس کردم
-: من خود خود مرگم!
وقتی به دست و پاهام نگاه کردم همه جام خونی شده بود
تا اومدم چیزی بگم سوزش خیلی زیادی رو داخل گردن حس کردم و خواب ابدی..
پایان:)
خیلی چرت و پرت بود الکی چند هفته رو منتظر بودید شرمنده ☃️☃️☃️☃️
داشتم تکون میخوردم و تقلا میکردم تا خودمو آزاد کنم که...چیزی جلوی چشمام قرار گرفت و دستی روی سرم گذاشته شد
از ترس نفسم و حبس کرده بودم و نفسم نمیکشیدن
از همون اولم اومدن به این جنگل فکر بدی بود...فکر خیلی خیلی بدی بود
که با احساس نفس سرد فردی کنار گوشم تنم ناخودآگاه لرزید
-: هه انسان کوچولو خیلی احمقی که به این جنگل اومدی
نفس سرد و خوردن لباش به گوشم باعث سیخ شدن موهای تنم میشد
-: چیه ترسیدی؟ بایدم بترسی
بلآخره با صدای لرزون به حرف اومدم
+: ت...تو کی..هست...ی
-: من؟ من قاتل توعم کسی که تو رو میکشه
حرفی نزدم و ساکت موندم
یعنی میخواد منو بکشه؟
+: ل...طفا ول..م ک..ن خوا...هش میکن..م من..هنو..ز جوو...نم
دستاش از روی صورتم برداشته شد و ازم فاصله گرفت ولی هنوز پشت سرم بود
-: اوکی یه سوال ازت میپرسم و باید تا ۲۴ ساعت آینده بهش جواب بدی ، اگه جوابت اشتباه بود میمیری و اگه درست بود آزادی که بری
منتظر سوالش بودم که اومد و رو به روم ایستاد
عجیب بود برعکس صداش اصلا قیافه ای ترسناکی نداشت
-: به نظرت من چه موجودیم؟
سوال خیلی پیچیده ای هست
ممکنه خونآشام ، جن ، شیطان ، یا هر چیز دیگه ی باشه
+: خب هزار تا جواب برای این سوال وجود داره
-: ۲۴ ساعت داری برای فکر کردن ولی هر ساعت که بگذره یه قسمتی از بدنت و جدا میکنم
زبونم بند اومده بود
+: تو..تو یه قاتلی.. یه روانی سادیسمی...
-: هه انقدر زود جواب دادی؟ ولی باید بگم که من...
منتظر ادامهی حرفش بودم که درد رو داخل تمام بدنم حس کردم
-: من خود خود مرگم!
وقتی به دست و پاهام نگاه کردم همه جام خونی شده بود
تا اومدم چیزی بگم سوزش خیلی زیادی رو داخل گردن حس کردم و خواب ابدی..
پایان:)
خیلی چرت و پرت بود الکی چند هفته رو منتظر بودید شرمنده ☃️☃️☃️☃️
- ۵۸۱
- ۱۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط