و گناه ما این بود که عشق اولشان نبودیم

و گناه ما این بود که عشق اولشان نبودیم...
برای همین چشم هایمان به نظر زیبا نمی آمد
و بدخلقی هایمان روی چشم های کسی جانداشت،
برای بودن و ماندنمان زمین را به آسمان ندوختند
و هیچ کاری برای ثابت کردن دوست‌داشتن‌هایشان انجام ندادند،

تار موهایمان قافیه‌ی شعر و غزل نشد
و صدایمان تسکینِ درد هایشان...
ما عشق اول نبودیم؛
وگرنه...
برای دیدنمان لحظه شماری میکردند
و برای لمسِ آغوشمان پیش قدم میشدند،
تنها نمیماندیم،

یادِ یک نفر خودمان را از یادمان نمیبرد،
بغض قورت نمیدادیم،
اشک هایمان دیده میشد،
دوستت‌دارم‌هایمان به گوششان میرسید
و سهممان میشد خواسته شدن...
دیدگاه ها (۲)

تو که باشی غزل ها را مهیا میکنم هر #شببرایت قافیه در شعــر ه...

خــــــیلـے بده دلـتنـــــگ صـدایـے بـشـے کـہ قـول دادے هـیچ...

باید عاشقی را به این آدمها یاد بدهیم...باید سرمشق بنویسیم و ...

دنیا هنوز از " آدمای خوب " خالی نشده . هنوزم هستن آدمایی که ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط