ا.ت:خسته ای؟

ا.ت:خسته ای؟
کوک:اوهوم
ا.ت:بیا اینم ....از خستگیت
کوک:آی آی نکن. ا.ت ول کن دستمو
«موقعیت:ا.ت دست کوک رو پیچوند»
ا.ت:که طلاق نمیخوای اره؟«عصبی»
کوک:گوه خوردم «ا.ت گوه بخوره چرا تو گوه بخوری»
ا.ت:چییی نشنیدم«داد»
کوک:گفتم گوه خوردمممم«بلند»
ا.ت:آفرین
ول کرد
ا.ت:ب یه شرطی طلاق نمی‌گیریم
کوک:؟
ا.ت:تا یه هفته تو باید کارای خونه رو انجام بدی و من میرم سر شغلم
کوک:چیییی
ا.ت:تو که رییس شرکتی نمی‌خواد هر روز شرکت باشی که منم باید برم سرکارم
کوک:اینکه مامور مخفی باشی کار؟
ا.ت:نه شلغمه
کوک:باشه قبوله
.
.
.(پرش زمانی ب دوروز بعد»
ا.ت:کووووووکککک
کوک:هااااااا
ا.ت:ها نه بله
کوک:بله؟
ا.ت:ظرفارو شستی؟
کوک:😭😭😭😭😭
ا.ت:زود بشور
کوک:باشه
.
.
.
.


.
پرش زمانی دو روز بعدش


ا.ت:کووووووکککک
کوک:زهررر
ا.ت:آدم باش«ا.ت بیشعور گگگگ»
ا.ت:زیر مبلا رو جارو کشیدی؟
کوک:چیییییی نهههههه😭😭😭





.
.
..
کوک:ا.ت
ا.ت:چیه
کوک:بیاتو آشپز خونه
ا.ت:باشه
ویو ا.ت:....