بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
از خاک به افلاک به چه معناست :
ابتدای سلوک مرحلهٔ خاک است.
چون دانهای بیخبر از همهچیز و همهجا مطیعانه به خاک فرو افتادن است. باید در این تاریکی تسلیموار طاقت بیاوری تا به مرحلهٔ آب برسی.
با نزول ناگهانی آب مرحلهای دیگر آغاز می شود.دانهات شکاف برمیدارد، پوسته اش میشکند، و چیزی لطیف و ارزشمند برون میزند. اما معلوم نیست که آن چیست و کدام است! زیرا هنوز تاریک تاریک است و تو نمیدانی چه اتفاقی افتاده است. نمیدانی که هستی و کجای این هستی قرار گرفتهای.
و چون جوانهات ازخاک بیرون زنَد، مرحلهٔ آتش آغاز شده است. سوزنده اما حیات بخش. این مرحلهٔ دریافت نور آگاهی است.
ماجراهای زندگی تازیانههای آتشاند. تازیانههای آگاهی.
تو آرام آرام از پی این نور آتشین قد می کشی و هر بار با ارتفاع گرفتنت آگاهتر میشوی و زاویه دیدت نسبت به هستی وسیعتر میگردد.
این آگاهیهامهم است اما پایان کار نیست. زیرا روندی استحالهگون همچنان در پیش است.!
اکنون تو باید هر صبح و شام با دانستگی هایت هم خداحافظی کنی! خداحافظی کنی تا آگاهیهای تازه تری بر تو فرو بارد. تا بیشتر ارتفاع بگیری.
تا عروج کنی و بر فراز هوا در اوج باشی. زیرادانستگیهای مرده نجاتبخش نیستند.
زنده، آگاهی زنده میخواهد. مرحلهٔ هوا، مرحلهٔ تسلط بر نفس است. در این مرحله باید روی پای خودت بایستی. باید خودت باشی بیاتکا به هیچکس.
در این مرحله، مرید و مرادبازی ممنوع!
تو باید میوهٔ خودت را بدهی. همان ثمرهای را که پس از این استقلال آشکار میشود. چه ثمرهٔ وجود تو برای تمامیت هستی ضروری است. حیاتی است. خاص است. و تو برای همین آمدهای. مبارک باشد.
از خاک به افلاک به چه معناست :
ابتدای سلوک مرحلهٔ خاک است.
چون دانهای بیخبر از همهچیز و همهجا مطیعانه به خاک فرو افتادن است. باید در این تاریکی تسلیموار طاقت بیاوری تا به مرحلهٔ آب برسی.
با نزول ناگهانی آب مرحلهای دیگر آغاز می شود.دانهات شکاف برمیدارد، پوسته اش میشکند، و چیزی لطیف و ارزشمند برون میزند. اما معلوم نیست که آن چیست و کدام است! زیرا هنوز تاریک تاریک است و تو نمیدانی چه اتفاقی افتاده است. نمیدانی که هستی و کجای این هستی قرار گرفتهای.
و چون جوانهات ازخاک بیرون زنَد، مرحلهٔ آتش آغاز شده است. سوزنده اما حیات بخش. این مرحلهٔ دریافت نور آگاهی است.
ماجراهای زندگی تازیانههای آتشاند. تازیانههای آگاهی.
تو آرام آرام از پی این نور آتشین قد می کشی و هر بار با ارتفاع گرفتنت آگاهتر میشوی و زاویه دیدت نسبت به هستی وسیعتر میگردد.
این آگاهیهامهم است اما پایان کار نیست. زیرا روندی استحالهگون همچنان در پیش است.!
اکنون تو باید هر صبح و شام با دانستگی هایت هم خداحافظی کنی! خداحافظی کنی تا آگاهیهای تازه تری بر تو فرو بارد. تا بیشتر ارتفاع بگیری.
تا عروج کنی و بر فراز هوا در اوج باشی. زیرادانستگیهای مرده نجاتبخش نیستند.
زنده، آگاهی زنده میخواهد. مرحلهٔ هوا، مرحلهٔ تسلط بر نفس است. در این مرحله باید روی پای خودت بایستی. باید خودت باشی بیاتکا به هیچکس.
در این مرحله، مرید و مرادبازی ممنوع!
تو باید میوهٔ خودت را بدهی. همان ثمرهای را که پس از این استقلال آشکار میشود. چه ثمرهٔ وجود تو برای تمامیت هستی ضروری است. حیاتی است. خاص است. و تو برای همین آمدهای. مبارک باشد.
- ۴۵۲
- ۰۳ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط