تلخیصی بر کتاب قایم باشک فیلی
کتاب قایم باشک فیلی
کتاب "قایم باشک فیلی" نوشتهی خانم "سوسن طاقدیس" نویسندهی شیرازی است، که توسط انتشارات نیستان در ۱۲ صفحه چاپ و منتشر شده است.
خانم طاقدیس چند سالیست که فوت شده است، اما با خواندن کتابها و داستانهایش یاد و خاطرهاش همیشه زنده خواهد بود.
تا یادم نرفته بگم که آقای "علی مفاخری" نقاشیهای زیبای این کنتاب را کشیده است.
◇ داستان کتاب:
پیلی پیلی فیلی که اکنون فیل بزرگی شده است، از دوستهایش میخواهد که با همدیگر قایمموشک بازی کنند.
سوسی سنجاب چشم میبندد، و تا چهار میشمارد، چونکه فقط تا عدد چهار را بلد است.
قولی قورباغه و ببو ببر به راحتی جایی برای قایم شدن پیدا میکنند. قوراغه بر روی گل نیلوفر میپرد و ببری در میان علفهای زرد پنهان میشود.
اما پیلی پیلی که دیگر بزرگ شده است، نمیتواند جایی برای پنهان شدن پیدا کند. او به داخل رودخانه میرود، اما آب فقط تا زانوهایش را میپوشاند، یکهو فکری به ذهنش میرسد. با خرطومش مقداری شن و خاک از کنار رودخانه بر میدارد و بر سر و بدن خودش میپاشد.
سنجاب، قورباغه و ببر را پیدا میکند، بعد همگی به سراغ پیدا کردن فیل میرود. او همیشه خودش را در برکه پنهان میکرد. وقتی به رودخانه میرسند اثری از فیل نیست، فقط یک تپهی بزرگ و تازه جلوی راهشان را گرفته است...
داستان با تصویر گیج و متعجب، ببو ببری و سوسی سنجاب و قولی قورباغه تمام میشود، آنهایی که هنوز نتوانستهاند فیلی را پیدا کنند. جای او رازیست که فقط خودش و من و تو میدانیم!
#رها_فلاحی
کتاب "قایم باشک فیلی" نوشتهی خانم "سوسن طاقدیس" نویسندهی شیرازی است، که توسط انتشارات نیستان در ۱۲ صفحه چاپ و منتشر شده است.
خانم طاقدیس چند سالیست که فوت شده است، اما با خواندن کتابها و داستانهایش یاد و خاطرهاش همیشه زنده خواهد بود.
تا یادم نرفته بگم که آقای "علی مفاخری" نقاشیهای زیبای این کنتاب را کشیده است.
◇ داستان کتاب:
پیلی پیلی فیلی که اکنون فیل بزرگی شده است، از دوستهایش میخواهد که با همدیگر قایمموشک بازی کنند.
سوسی سنجاب چشم میبندد، و تا چهار میشمارد، چونکه فقط تا عدد چهار را بلد است.
قولی قورباغه و ببو ببر به راحتی جایی برای قایم شدن پیدا میکنند. قوراغه بر روی گل نیلوفر میپرد و ببری در میان علفهای زرد پنهان میشود.
اما پیلی پیلی که دیگر بزرگ شده است، نمیتواند جایی برای پنهان شدن پیدا کند. او به داخل رودخانه میرود، اما آب فقط تا زانوهایش را میپوشاند، یکهو فکری به ذهنش میرسد. با خرطومش مقداری شن و خاک از کنار رودخانه بر میدارد و بر سر و بدن خودش میپاشد.
سنجاب، قورباغه و ببر را پیدا میکند، بعد همگی به سراغ پیدا کردن فیل میرود. او همیشه خودش را در برکه پنهان میکرد. وقتی به رودخانه میرسند اثری از فیل نیست، فقط یک تپهی بزرگ و تازه جلوی راهشان را گرفته است...
داستان با تصویر گیج و متعجب، ببو ببری و سوسی سنجاب و قولی قورباغه تمام میشود، آنهایی که هنوز نتوانستهاند فیلی را پیدا کنند. جای او رازیست که فقط خودش و من و تو میدانیم!
#رها_فلاحی
۸۱۷
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.