.قدم ها که بیشتر می شُد کوچه هم باریک می شُد
.قدمها که بیشتر میشُد کوچه هم باریک میشُد
رودی نیز در آنکنار، کوچک، اما طغیان کرده بود!
ناگهان دیوارها از سنگ پوشانده شدند چراغی هم گوشهی کوچه و گاه بالای سرمان بود و میتابید از جنسِ قدیم!
انگار آن «کهنهکوچه» نِسبَتی با فصل نداشت و ما در گرمترین روز سال بودیم از جنسِ خُنَک! اِنگار آنرا پدربزرگ و مادربزرگها برایمان فَرش کردهبودَنَش!
آن کوچه وسیعترین کوچهی باریک دنیا بود! چون من بودم و او...
—
رودی نیز در آنکنار، کوچک، اما طغیان کرده بود!
ناگهان دیوارها از سنگ پوشانده شدند چراغی هم گوشهی کوچه و گاه بالای سرمان بود و میتابید از جنسِ قدیم!
انگار آن «کهنهکوچه» نِسبَتی با فصل نداشت و ما در گرمترین روز سال بودیم از جنسِ خُنَک! اِنگار آنرا پدربزرگ و مادربزرگها برایمان فَرش کردهبودَنَش!
آن کوچه وسیعترین کوچهی باریک دنیا بود! چون من بودم و او...
—
۲۲.۷k
۱۴ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.