Part 51
ات:حتی اگه بگه مرخصی هممن تو رو میزارم همینجا میکنی
کوک:چرا
ات:اگه باز حالت بد بشه چی
کوک:نمیشه
ات:باشه
خلاصه همه ی کار هارو کردیم و رفتین خونه کوک نشست رو مبل منم رفتم براش شربت درست کردم
ات:بیا
کوک:این چیه
ات:عاممممم خب شربتهای دیگه
کوک:کاش همیشه مریض شم تو بهم رسیدگی کنی(پسرم زبونتو گاز بگیر خدا نکنه ای خداااا)
ات:زبونتو گاز بگیر بیشعور(پسرم ببین ما چطوری بهت میگیم این چطوری با فحش میگه)
ارین:بیاین بریم بیرون
ات:احمقی یا خودتو میزنی به احمقی کوک نمیتونه بیاد
کوک:اتفاقا بریم میتونم بیام
آریانا:جیغغغغغغغغ
ته:چیشده
اریانا:دو روز دیگه هالووینهههههه
کوک:پس باید بریم خرید
خاله هانا:برید برید حاضر شید
ات:وایییی (ذوق)
کوک:چرا انقدر ذوق داری
ات:این اولین جشن هالووینمه
ته:اوووو پس باید بخواطر خواهرم خیلی خوب پیش بره
ات:من رفتم حاضر شم
رفتیم با کوک بالا یک لباس پوشیدم کوک هن پوشید (عکسشو میزارم ماله کوکم میزارم ) رفتیم خرید پاساژ
اریانا:بیاین اینجا همش برا هالووین
ات:کوکیییی جونم
کوک:بله
ات:لطفا این لباسه ........
کوک:نه
ات:لطفا
کوک:تنگ و کوتاهه
ات:لطفاااا(مظلوم)
کوک:ای وای قیافتو اونطوری نکن باشه
ات:ممنون
ته:برا گریم چیکار کنیم
ات:اون با من
کوک:بلدی
ات:آره
همه لباسامونو انتخاب کردین و رفتیم خونه ساعت ۸ بود
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.