سلام من اتم . من و کوک دوساله ازدواج کردیم .
سلام من اتم . من و کوک دوساله ازدواج کردیم .
منتظر کوک بودم یکم نگران بودم اخه همیشه ساعت ۹ خونه بود ولی الان ساعت ۱۰ و نیم .
که یهو صدای کیلد انداختن اومد رفتم کوکو بغل کردم و فهمیدم مسته این یعنی رفته بار ولی این امکان نداره
ات: کوک رفته بودی بار؟
کوک :اره
ات مست کردی بعدشم یه دخترو بوسیدی اره؟(باداد)
کوک :این چه فکری که میکنی ها؟ (داد)
ات:سرمن داد نزن هرزه (داد)
کوک :چی هرزه؟
که یهو مچ دستمو گرفت وبرد اتاق هرچقدر میزدمش توجهی نمی کرد که شروع کرد به زدنم تا اینکه اومد نزدیکم گفت
کوک: لخت شو
ات:کوک تروخدا ولم کن(با گریه)
کوک:ساکت شو فقط بهم بگو ددی
ات:ولم کن
که یهو روم خیمه زد وشروع کرد به خوردن لبام جوری لبامو می خوردکه مزه ی خون رو تو دهنم حس کردم شروع کرد به کیس مارک گذاشتن روی گردنم منم حیغ میزدم ولی توجهی نمیکرد می خواست بره سمت پاهام که دید همراهی نمی کنم که بهم سیلی زد
کوک: مثل اینکه به جای اینکه زیرم باشی باید کتک بخوری یه شلاق کلفت برداشت و شروع کرد به زدنم
ویو ات
شروع کرد به زدنم منم گریه میکردم تقریبا یه نیم ساعت داشتم کتک می خوردم تا اینکه خشته شدو رفتش رو تخت خوابید😂
منم همون جا رو زمین خوابم برد
ویو کوک صبح
از خواب پاشدم که دیدم ات رو تخت نیست تعجب کردن که دیدم رو کف زمین لخته بدنش خونیه سریع رفتم سمتش که کل دیشب یادم لومد من لعنتی مست کرده بودم رفتم صداش کردم
کوک:ات عشقم پاشو با گریه نکن
ات:کوک بی حال
کوک :جانم
ات: لطفا نزنم هنوز درد دارم با بغض
کوک: ببهشید مست بودم بغض نکن گریه
یهو دستمو گرفت و منم گذاشتمش روپاهام
ات :کوک گریه نکن خوبع ؟
کوک :معذرت می خوام ببخشید گریه
ات :گریه نکن ازت جدا میشم ؟
کوک:باشه دوباره گریع نمیکنم منو می بهشید
ات:اره معلومه بانیمو میبخشم
کوک شروع کردبه بوسیدن لبام من همراهی کردم
پایان❤
به قولم عمل کردم
منتظر کوک بودم یکم نگران بودم اخه همیشه ساعت ۹ خونه بود ولی الان ساعت ۱۰ و نیم .
که یهو صدای کیلد انداختن اومد رفتم کوکو بغل کردم و فهمیدم مسته این یعنی رفته بار ولی این امکان نداره
ات: کوک رفته بودی بار؟
کوک :اره
ات مست کردی بعدشم یه دخترو بوسیدی اره؟(باداد)
کوک :این چه فکری که میکنی ها؟ (داد)
ات:سرمن داد نزن هرزه (داد)
کوک :چی هرزه؟
که یهو مچ دستمو گرفت وبرد اتاق هرچقدر میزدمش توجهی نمی کرد که شروع کرد به زدنم تا اینکه اومد نزدیکم گفت
کوک: لخت شو
ات:کوک تروخدا ولم کن(با گریه)
کوک:ساکت شو فقط بهم بگو ددی
ات:ولم کن
که یهو روم خیمه زد وشروع کرد به خوردن لبام جوری لبامو می خوردکه مزه ی خون رو تو دهنم حس کردم شروع کرد به کیس مارک گذاشتن روی گردنم منم حیغ میزدم ولی توجهی نمیکرد می خواست بره سمت پاهام که دید همراهی نمی کنم که بهم سیلی زد
کوک: مثل اینکه به جای اینکه زیرم باشی باید کتک بخوری یه شلاق کلفت برداشت و شروع کرد به زدنم
ویو ات
شروع کرد به زدنم منم گریه میکردم تقریبا یه نیم ساعت داشتم کتک می خوردم تا اینکه خشته شدو رفتش رو تخت خوابید😂
منم همون جا رو زمین خوابم برد
ویو کوک صبح
از خواب پاشدم که دیدم ات رو تخت نیست تعجب کردن که دیدم رو کف زمین لخته بدنش خونیه سریع رفتم سمتش که کل دیشب یادم لومد من لعنتی مست کرده بودم رفتم صداش کردم
کوک:ات عشقم پاشو با گریه نکن
ات:کوک بی حال
کوک :جانم
ات: لطفا نزنم هنوز درد دارم با بغض
کوک: ببهشید مست بودم بغض نکن گریه
یهو دستمو گرفت و منم گذاشتمش روپاهام
ات :کوک گریه نکن خوبع ؟
کوک :معذرت می خوام ببخشید گریه
ات :گریه نکن ازت جدا میشم ؟
کوک:باشه دوباره گریع نمیکنم منو می بهشید
ات:اره معلومه بانیمو میبخشم
کوک شروع کردبه بوسیدن لبام من همراهی کردم
پایان❤
به قولم عمل کردم
۸.۳k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.