●بال های سیاه و سفید○پارت 14
از زبان ا/ت:
تازه فهمیدم چه اتفاقی داره می افته..سریع از جیمین فاصله گرفتم.
گفتم:هرچیزی که...گفتم فراموش کن
و خواستم از اتاق برم بیرون که تا دستم و گذاشتم روی دستگیره جیمین بلندم کرد روی تخت خوابوندم و دستاش رو گذاشتن دوطرف سرم.روم خیمه زد.بدنش بهم فشار آورد.شروع کرد به بوسیدنم.دلم براش تنگ شده بود.برای لباش..برای بغلش..اما غرورم اجازه نداد که طبق قلبم پیش برم.خواستم فاصله بگیرم که بیشتر بع بدنم فشار آورد و روی لبام ناله کرد.عرق کرده بود.یه دستی توی موهای عرق کرده اش کشیدم که بوسه رو با یه صدای کوچیکی قطع کرد و بهم نگاه کرد و گفت:هر بار که ازم فاصله میگیری...احساس میکنم دارم به بدترین حالت ممکن دارم شکنجه میشم...میدونی دوست دارم..میدونم دوستم داری..پس..لطفا..یه شانس دیگه بهم بده..من نیاز دارم که بمونی..فقط پیش من..بمونی..
گفتم:چرا کتک خوردی؟از کی؟
گفت:از بابام..اون زنیکه هرزه که به زور صورتم و بوسید حالا نامادریمه و وقتی که یه مدرک داشتم که به بابام اثبات کنم اون زنیکه یه هرزه هست...حرفن و باور نکرد و شروع به کتک زدنم کرد
با شنیدن حرفاش ناراحت شدم.دستم و با تردید گذاشتن روی گونه اش که کبود شده و تقریبا زیر چشم جیمینه.
لبش از 4 جا زخمیه.یکی وسط لب پایین.دوتا رو گوشه ی لبش که حتی خونش هم مونده بود و یکی روی لب بالایی
شکمش وقتی داشت به شکمم فشار می اورد یکم باد کرده بود احساس میکردم.چشم جیمین رو بوسیدم بعد پیشونیم رو به پیشونیش چسبوندم.موهای عرق کرده اش چسبید به پیشونیم.با اینحال..حس خوبی داشتم.
گفتم:جیمین..میگم..میشه از روم بلند شی؟
جیمین یهو که انگار برق گرفته باشه از روم بلند شد و گفت:ببخشید
_________________________________________________
مرسی که خوندی خوشگلم نظر یادت نره ببخشید کم نوشتم🥺💜
شرط برای پارت بعد 5 لایک💜
I love you BTS and ARMY💜🔮🎶
#بی_تی_اس
#فیک_عاشقانه
#نامجون
#جین
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#تهیونگ
#جونگکوک
#غمگین
#درام
تازه فهمیدم چه اتفاقی داره می افته..سریع از جیمین فاصله گرفتم.
گفتم:هرچیزی که...گفتم فراموش کن
و خواستم از اتاق برم بیرون که تا دستم و گذاشتم روی دستگیره جیمین بلندم کرد روی تخت خوابوندم و دستاش رو گذاشتن دوطرف سرم.روم خیمه زد.بدنش بهم فشار آورد.شروع کرد به بوسیدنم.دلم براش تنگ شده بود.برای لباش..برای بغلش..اما غرورم اجازه نداد که طبق قلبم پیش برم.خواستم فاصله بگیرم که بیشتر بع بدنم فشار آورد و روی لبام ناله کرد.عرق کرده بود.یه دستی توی موهای عرق کرده اش کشیدم که بوسه رو با یه صدای کوچیکی قطع کرد و بهم نگاه کرد و گفت:هر بار که ازم فاصله میگیری...احساس میکنم دارم به بدترین حالت ممکن دارم شکنجه میشم...میدونی دوست دارم..میدونم دوستم داری..پس..لطفا..یه شانس دیگه بهم بده..من نیاز دارم که بمونی..فقط پیش من..بمونی..
گفتم:چرا کتک خوردی؟از کی؟
گفت:از بابام..اون زنیکه هرزه که به زور صورتم و بوسید حالا نامادریمه و وقتی که یه مدرک داشتم که به بابام اثبات کنم اون زنیکه یه هرزه هست...حرفن و باور نکرد و شروع به کتک زدنم کرد
با شنیدن حرفاش ناراحت شدم.دستم و با تردید گذاشتن روی گونه اش که کبود شده و تقریبا زیر چشم جیمینه.
لبش از 4 جا زخمیه.یکی وسط لب پایین.دوتا رو گوشه ی لبش که حتی خونش هم مونده بود و یکی روی لب بالایی
شکمش وقتی داشت به شکمم فشار می اورد یکم باد کرده بود احساس میکردم.چشم جیمین رو بوسیدم بعد پیشونیم رو به پیشونیش چسبوندم.موهای عرق کرده اش چسبید به پیشونیم.با اینحال..حس خوبی داشتم.
گفتم:جیمین..میگم..میشه از روم بلند شی؟
جیمین یهو که انگار برق گرفته باشه از روم بلند شد و گفت:ببخشید
_________________________________________________
مرسی که خوندی خوشگلم نظر یادت نره ببخشید کم نوشتم🥺💜
شرط برای پارت بعد 5 لایک💜
I love you BTS and ARMY💜🔮🎶
#بی_تی_اس
#فیک_عاشقانه
#نامجون
#جین
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#تهیونگ
#جونگکوک
#غمگین
#درام
- ۵.۴k
- ۱۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط