فیک
#عشقی_به_رنگ_خون
#PART_5
با شوک گفت
_ کی مرده
+ کیم ا.ت
_ چرا سر صبحی انقدر با مزه شدی و نمک میپاشی
+ دفعه اخرت باشه با من این طوری صحبت می کنی فهمیدی ( با خیلی عصبانیت )
به سمت اتاق راه افتادم درو باز کردم برگشتم سمتش و گفتم
+ ده دقیقه دیگه پایینی یه لباس درست هم میپوشی با همین لباسا نمیای
بعد از اتاق خارج شدم
هه پسره گستاخ به چه جرعت با من اینجوری صحبت میکنه یکم بهش رو دادم پرو شده یک پدری ازت در بیارم صبر کن رفتم و توی سالن غذا خوری و نشستم پشت میز و صبحانه سفارش دادم بعد 10 مین سرو کلش پیدا شد امد جلوم وایستاده و سوالی نگام کرد و گفت
_ احیانا دیشب از تخت افتادید یا سرتون به جایی نخورده
خواستم جوابشو بدم که صدای زنگ در اومد نفس عمیقی کشیدم تا ارومتر بشم بعد گفتم
+ صبحانه سفارش دادم برو بگیر
_ چشم
رفت با صبحانه برگشت پلاستیک رو گذاشت روی میز و گفت
_ بفرمایید صبحانتون
+ مرسی
صبحانه خوردم
+ به چیزایی که الان بهت میگم خوب گوش کن حواست باشه اگه چیزی رو جا بندازی اتفاق خوبی نمیوفته من دیگه اون ا.ت قبلی نیستم و بهت اسون نمیگیرم
یونگی تو فکرش : خیلی جدی به نظر میرسید واقعا احساس میکنم خیلی تغییر کرده پس مو به مو به حرفاش گوش کردم
+ تا نیم ساعت دیگه باید 15 تا خدمت کار و 25 تا بادیگارد اینجا صف کشیده باشن
از الان به بعد تو دستیار منشی و راننده منی از من زودتر بیدار میشی یعنی قبل ساعت شیش باید بیدار باشی و منو بیدار میکنی در طول روز باید همیشه در دست رسم باشی
هرچی میگم بدون چون و چرا باید انجام بدی و
روی حرفم حرف نمیاری
هیچ اشتباهی رو نمیبخشم
همیشه باید مرتب باشی و کت شلوار تنت باشه
از پشت میز بلند شدم و گفتم
+ دنبالم بیا
به سمت اتاق خوابم راه افتادم وارد اتاق شدم و گفتم
+ کل وسایل اینجا باید عوض بشه از این کمد شروع میکنیم هرچی لباس رنگی داخل این کمد هست رو بریز بیرون هر چیز رنگی داخل این اتاق هست بریز دور اتاق بغلی رو مثل اتاق کار پدرم واسم بچینی طبق
چیزی که دیدم پایین یک زیرزمین هم هست میخوام اونجا رو به یه باشگاه واسم درست کنی و یک مربی بدن سازی و دفاع شخصی خوب هم استخدام کن توی حیاط اینجا یک جا مخصوص تمرین تیراندازی درست کن و خودت هم باید بهم تیراندازی یاد بدی اگه خودت نمیتونی یکی رو استخدام کن
میخوام کار پدرمو اینجا ادامه بدم ولی قرار نیست اسمی از من به کار بره باید از اسم فرشته تاریکی استفاده کنی
برای کاور میخوام بار بزنم از فردا باید کاراش رو شروع کنی یه جوری به گوش بوگوم برسون که من مردم بزار خیال کنه تونسته پیروز بشه و همه چی به اون میرسه اگه کار دیگه ای داشتم صدات میکنم فعلا تموم شد میتونی بری
_ چشم
ویو یونگی
از اتاق خارج شدم و یه نفس راحت کشیدم واقعا شبیه پدرش بود خیلی عجیب بود یک شبه انقدر تغییر کرده بود شروع به انجام کارا کردم از خدمتکار شروع کردم سریع چندتا ادم مورد اعتماد پیدا کردم و گفتم به سریعترین حالت ممکن بیان بعد پیدا کردن خدمتکار و بادیگارد گفتم چنتا دیزاینر بیان و اتاق کار و خواب ا. ت رو طبق سلیقش طراحی کنن مو به مو کاراش رو انجام دادم
« یک سال بعد »
الان دقیقا یک سال از روزی که ا.ت شروع به تغییر کرد میگذره ا.ت جوری تغییر کرده که دیگه حتا شناخته نمیشه کل زندگیش از رنگ مشکی تشکیل شده
دختری حتا که بلد نبود اسلحه رو دستش بگیره الان مثل اب خوردن ادم می کشه توی این یک سال ا.ت خیلی تغییر کرد دختری که مثل فرشته ها معصوم بود الان شده فرشته مرگه هرکی که با رو دمش بزاره واقعا شغل پدرش رو ادامه و شده اولین و موفق ترین مافیا زن کره همه به اسم فرشته تاریکی میشناسنش چون همیشه توی تاریکی ها پیداش میشه ا.ت تصمیم گرفته برگرده ایتالیا و نقشه ای که کل این یک سال کشیده رو عملی کنه هرکاری کردم تا برنگرده تصمیمش رو گرفته و قراره فردا برگردیم کارای اینجا رو راست و ریست کردم و دوتا بلیط واسه فردا گرفتم شرایط
14 لایک
امیدوارم خوشت اومده باشه لاو 💜
#فیک #بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک
#PART_5
با شوک گفت
_ کی مرده
+ کیم ا.ت
_ چرا سر صبحی انقدر با مزه شدی و نمک میپاشی
+ دفعه اخرت باشه با من این طوری صحبت می کنی فهمیدی ( با خیلی عصبانیت )
به سمت اتاق راه افتادم درو باز کردم برگشتم سمتش و گفتم
+ ده دقیقه دیگه پایینی یه لباس درست هم میپوشی با همین لباسا نمیای
بعد از اتاق خارج شدم
هه پسره گستاخ به چه جرعت با من اینجوری صحبت میکنه یکم بهش رو دادم پرو شده یک پدری ازت در بیارم صبر کن رفتم و توی سالن غذا خوری و نشستم پشت میز و صبحانه سفارش دادم بعد 10 مین سرو کلش پیدا شد امد جلوم وایستاده و سوالی نگام کرد و گفت
_ احیانا دیشب از تخت افتادید یا سرتون به جایی نخورده
خواستم جوابشو بدم که صدای زنگ در اومد نفس عمیقی کشیدم تا ارومتر بشم بعد گفتم
+ صبحانه سفارش دادم برو بگیر
_ چشم
رفت با صبحانه برگشت پلاستیک رو گذاشت روی میز و گفت
_ بفرمایید صبحانتون
+ مرسی
صبحانه خوردم
+ به چیزایی که الان بهت میگم خوب گوش کن حواست باشه اگه چیزی رو جا بندازی اتفاق خوبی نمیوفته من دیگه اون ا.ت قبلی نیستم و بهت اسون نمیگیرم
یونگی تو فکرش : خیلی جدی به نظر میرسید واقعا احساس میکنم خیلی تغییر کرده پس مو به مو به حرفاش گوش کردم
+ تا نیم ساعت دیگه باید 15 تا خدمت کار و 25 تا بادیگارد اینجا صف کشیده باشن
از الان به بعد تو دستیار منشی و راننده منی از من زودتر بیدار میشی یعنی قبل ساعت شیش باید بیدار باشی و منو بیدار میکنی در طول روز باید همیشه در دست رسم باشی
هرچی میگم بدون چون و چرا باید انجام بدی و
روی حرفم حرف نمیاری
هیچ اشتباهی رو نمیبخشم
همیشه باید مرتب باشی و کت شلوار تنت باشه
از پشت میز بلند شدم و گفتم
+ دنبالم بیا
به سمت اتاق خوابم راه افتادم وارد اتاق شدم و گفتم
+ کل وسایل اینجا باید عوض بشه از این کمد شروع میکنیم هرچی لباس رنگی داخل این کمد هست رو بریز بیرون هر چیز رنگی داخل این اتاق هست بریز دور اتاق بغلی رو مثل اتاق کار پدرم واسم بچینی طبق
چیزی که دیدم پایین یک زیرزمین هم هست میخوام اونجا رو به یه باشگاه واسم درست کنی و یک مربی بدن سازی و دفاع شخصی خوب هم استخدام کن توی حیاط اینجا یک جا مخصوص تمرین تیراندازی درست کن و خودت هم باید بهم تیراندازی یاد بدی اگه خودت نمیتونی یکی رو استخدام کن
میخوام کار پدرمو اینجا ادامه بدم ولی قرار نیست اسمی از من به کار بره باید از اسم فرشته تاریکی استفاده کنی
برای کاور میخوام بار بزنم از فردا باید کاراش رو شروع کنی یه جوری به گوش بوگوم برسون که من مردم بزار خیال کنه تونسته پیروز بشه و همه چی به اون میرسه اگه کار دیگه ای داشتم صدات میکنم فعلا تموم شد میتونی بری
_ چشم
ویو یونگی
از اتاق خارج شدم و یه نفس راحت کشیدم واقعا شبیه پدرش بود خیلی عجیب بود یک شبه انقدر تغییر کرده بود شروع به انجام کارا کردم از خدمتکار شروع کردم سریع چندتا ادم مورد اعتماد پیدا کردم و گفتم به سریعترین حالت ممکن بیان بعد پیدا کردن خدمتکار و بادیگارد گفتم چنتا دیزاینر بیان و اتاق کار و خواب ا. ت رو طبق سلیقش طراحی کنن مو به مو کاراش رو انجام دادم
« یک سال بعد »
الان دقیقا یک سال از روزی که ا.ت شروع به تغییر کرد میگذره ا.ت جوری تغییر کرده که دیگه حتا شناخته نمیشه کل زندگیش از رنگ مشکی تشکیل شده
دختری حتا که بلد نبود اسلحه رو دستش بگیره الان مثل اب خوردن ادم می کشه توی این یک سال ا.ت خیلی تغییر کرد دختری که مثل فرشته ها معصوم بود الان شده فرشته مرگه هرکی که با رو دمش بزاره واقعا شغل پدرش رو ادامه و شده اولین و موفق ترین مافیا زن کره همه به اسم فرشته تاریکی میشناسنش چون همیشه توی تاریکی ها پیداش میشه ا.ت تصمیم گرفته برگرده ایتالیا و نقشه ای که کل این یک سال کشیده رو عملی کنه هرکاری کردم تا برنگرده تصمیمش رو گرفته و قراره فردا برگردیم کارای اینجا رو راست و ریست کردم و دوتا بلیط واسه فردا گرفتم شرایط
14 لایک
امیدوارم خوشت اومده باشه لاو 💜
#فیک #بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک
۹.۳k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.