دنیای زیبای من پارت⁷
کوک
منم پایون با جیمین و هلیا شب بخیر گفتیم و رفتیم تو اتاق دیدم دایون دویید و رفت دستشویی دیدم داره بالا میاره موهاشو جمع کردم
-عشقم خوبی چیشد؟
+اخ نمیدونم یهو سرم گیج رفت و حالت تهوع بهم دست داد
-وای زودتر فردا بشه با هلیا برید ببینید چته اخه
+ددی
-جون دل ددی
+میری برام اب بیاری
-اره فدات شم
دایون
داشتیم میرفتیم بخوابیم که یهو سرم گیج رفت و داشتم بیهوش میشدم ولی یهو حالت تهوع بهم دست داد اصلا حالم خوب نبود حامله هم که نیستم پس چمه؟
منو کوکی رفتیم رو تخت دراز کشیدیم کوک منو بغل کرد و باهم خوابیدیم
صب
کوک
بیدار شدم رفتم حموم امدم بیرون لباسم رو پوشیدم ( عکس هم لباس کوک و هم لباس جیمین رو میزارم )و رفتم پایین دیدم جیمین داره صبحونه درست میکنه
-سلام هیونگ
&سلام جنگوک شی
-خوبی هوم چه بویی میده
&اره دارم هم برا خودمون هم برا دخترا صبحونه درست میکنم خب اماده شد بریم بخوریم
منو جیمین رفتیم و صبحونه خوردیم و جیمین گفت با ماشین خودش بریم منم قبول کردم
دایون
بلند شدم دیدم ساعت 1 بعد ظهره
+یا خداااا چقدر خوابیدیم عررر هلیا خوابه
+هلیای خرررررر
/چته بچه بزار بخوابیم
+میدونی ساعت چنده خنگ من
/نه من از کجا بدونم خرمن
+ساعت ض بعد ظهره
/یا خدااا من برای ساعت 2 وقت گرفتم
+پس گم شو پاشو خنگ من.
/باش صبحونه اماده کردی
+نه شوهرت اماده کرده
/اوممم پس دستپخت ددیمه
+اره گمشو بدو
/بیشعور
+😂
/😂
رفتیم پایین صبحونه خوردیم یه کی دراما دیدیم بعد رفتیم بالا یه لباس خیلی قشنگ پوشیدیم که ست بود(عکسشو میزارم) و اسنپ گرفتیم رفتیم سمت مطب
فلش بک به مطب
منتظر موندیم تا نوبتمون بشه
پرستار:خانم جئون و خانم پارک
/بریم
دکتر:خب الان از خانم جئون ازمایش میگرم تا ببینم چی شده
+ممنون
دکتر ازمایش گرفت و گفت بعد 1 ساعت جوابش میاد
1 ساعت بعد
دکتر: خب اینم از ازمایش
+چی شده
دکتر:................
✩.・*:。≻───── ⋆♡⋆ ─────.•*:。✩
خماری 😅
حمایت کنید بیبی هام☘️🌈
اگه کم بود معذرت🌾♥
منم پایون با جیمین و هلیا شب بخیر گفتیم و رفتیم تو اتاق دیدم دایون دویید و رفت دستشویی دیدم داره بالا میاره موهاشو جمع کردم
-عشقم خوبی چیشد؟
+اخ نمیدونم یهو سرم گیج رفت و حالت تهوع بهم دست داد
-وای زودتر فردا بشه با هلیا برید ببینید چته اخه
+ددی
-جون دل ددی
+میری برام اب بیاری
-اره فدات شم
دایون
داشتیم میرفتیم بخوابیم که یهو سرم گیج رفت و داشتم بیهوش میشدم ولی یهو حالت تهوع بهم دست داد اصلا حالم خوب نبود حامله هم که نیستم پس چمه؟
منو کوکی رفتیم رو تخت دراز کشیدیم کوک منو بغل کرد و باهم خوابیدیم
صب
کوک
بیدار شدم رفتم حموم امدم بیرون لباسم رو پوشیدم ( عکس هم لباس کوک و هم لباس جیمین رو میزارم )و رفتم پایین دیدم جیمین داره صبحونه درست میکنه
-سلام هیونگ
&سلام جنگوک شی
-خوبی هوم چه بویی میده
&اره دارم هم برا خودمون هم برا دخترا صبحونه درست میکنم خب اماده شد بریم بخوریم
منو جیمین رفتیم و صبحونه خوردیم و جیمین گفت با ماشین خودش بریم منم قبول کردم
دایون
بلند شدم دیدم ساعت 1 بعد ظهره
+یا خداااا چقدر خوابیدیم عررر هلیا خوابه
+هلیای خرررررر
/چته بچه بزار بخوابیم
+میدونی ساعت چنده خنگ من
/نه من از کجا بدونم خرمن
+ساعت ض بعد ظهره
/یا خدااا من برای ساعت 2 وقت گرفتم
+پس گم شو پاشو خنگ من.
/باش صبحونه اماده کردی
+نه شوهرت اماده کرده
/اوممم پس دستپخت ددیمه
+اره گمشو بدو
/بیشعور
+😂
/😂
رفتیم پایین صبحونه خوردیم یه کی دراما دیدیم بعد رفتیم بالا یه لباس خیلی قشنگ پوشیدیم که ست بود(عکسشو میزارم) و اسنپ گرفتیم رفتیم سمت مطب
فلش بک به مطب
منتظر موندیم تا نوبتمون بشه
پرستار:خانم جئون و خانم پارک
/بریم
دکتر:خب الان از خانم جئون ازمایش میگرم تا ببینم چی شده
+ممنون
دکتر ازمایش گرفت و گفت بعد 1 ساعت جوابش میاد
1 ساعت بعد
دکتر: خب اینم از ازمایش
+چی شده
دکتر:................
✩.・*:。≻───── ⋆♡⋆ ─────.•*:。✩
خماری 😅
حمایت کنید بیبی هام☘️🌈
اگه کم بود معذرت🌾♥
۷.۲k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.