درخواستی: میگم... اگه بهت بگم سناریو (هنتای) از تایجو بنو
درخواستی: میگم... اگه بهت بگم سناریو (هنتای) از تایجو بنویس چی میشه؟؟
از اونجایی که تایجو هرشب دیر میرسد خونه و وقت تفریح با تو رو نداشت پس:
(اسلاید ۲)
قبول کردی بری...و حاضر شدی که بری
(لباس و وسایل اسلاید۳)
Taijo's point of view:
از اونجایی که برات کم وقت میزاشت و ناراحتی تو رو میدید تصمیم گرفت برای همسرش وقت بزاره و یه روز زود تر بیاد خونه ولی وقتی رسید خونه تو نبودی و بهش هم خبر نداده بودی که قرار بری جایی و هرچی بهت زنگ زد جواب ندادی پس فقط با عصبانیت تمام روی کاناپه روبه رویه در ورودی نشست و تا آمدنت به در خیره شد
A/T's point of view:
ساعت۲:۳۰ شب بود که برگشتی خونه
یکم حالت مستی داشتی با ورودت با چهره عصبی و حالیه سیاه دور تایجو روبه رو شدی قبلاً این عصبانیتش رو دیده بودی ولی نه آنقدر زیاد و تا حالا نشده بود که با تو بد رفتار کنه یا دعوات کنه ولی به نظر این دفعه فرق داشت...
~.~.~.~.~.~.~.~
تایجو:کجا بودی؟(صدای آروم و خش دار)
ا/ت:عااا من...خب...
تایجو با داد:گفتم تا الان کجا بودی؟
از جاش بلند شد و آروم آروم به سمت تو قدم برداشت
ا/ت:من...خب راستش من و بچه ها...یه مهمونی یا خب شاید پارتی...تایجو سان من...
قبل از اینکه حرفت تموم شه مچ دستت رو خیلی محکم گرفت و کشیدت سمت خودش
تایجو:با این لباسا؟پارتی...چرا بهم نگفتی؟
فقط بهش خیره شدی
تایجو با داد:چرا نگفتی؟ هاااااا؟
ا/ت:چون تو هیچ وقت برای من وقت نداری. چون تو فقط به اسم شوهر منی. چون هر بار بهت زنگ میزنم یا جواب نمیدی یا عجله داری.چون...
تایجو:بسه...بهونه نیار با این لباس و قیافه بدون اجازه من رفتی جلوی اون همه پسر. چی فکر کردی...باید تنبیهت کنم
ا/ت:چ...چی ،چه تنبیهی!؟
تایجو پزخند ترسناکی زد و چسباندت به دیوار:الان بهت میگم چه تنبیهی خانم خانما
آبدهانت رو قورت دادی و بهش نگاه کردی
تایجو صورتش رو آورد کنار گوشت و زمزمه کرد:تنبیهی که باعث میشه فقط جلوی من از این لباس بپوشی و کاری میکنه که دیگه نتونی راه بری چه برسه بخوای بری پارتی، تنبیهی که...عاااا حرف زدن کافیه بزار عملی بهت نشون بدم
بعد یکم ازت فاصله گرفت
میخواستی اعتراض کنی ولی لبات به لبای تایجو قفل شد عمیق ترین و طولانی ترین بوسه ی زندگیت بود
دستات رو روی قفسه سینه ی تایجو گزاشتی و به عقب حلش دادی ولی نتیجه ای نداشت
تایجو لب پایینت رو آروم گاز گرفت و مکید و بعد ازت جدا شد
ادامه دارد...
از اونجایی که تایجو هرشب دیر میرسد خونه و وقت تفریح با تو رو نداشت پس:
(اسلاید ۲)
قبول کردی بری...و حاضر شدی که بری
(لباس و وسایل اسلاید۳)
Taijo's point of view:
از اونجایی که برات کم وقت میزاشت و ناراحتی تو رو میدید تصمیم گرفت برای همسرش وقت بزاره و یه روز زود تر بیاد خونه ولی وقتی رسید خونه تو نبودی و بهش هم خبر نداده بودی که قرار بری جایی و هرچی بهت زنگ زد جواب ندادی پس فقط با عصبانیت تمام روی کاناپه روبه رویه در ورودی نشست و تا آمدنت به در خیره شد
A/T's point of view:
ساعت۲:۳۰ شب بود که برگشتی خونه
یکم حالت مستی داشتی با ورودت با چهره عصبی و حالیه سیاه دور تایجو روبه رو شدی قبلاً این عصبانیتش رو دیده بودی ولی نه آنقدر زیاد و تا حالا نشده بود که با تو بد رفتار کنه یا دعوات کنه ولی به نظر این دفعه فرق داشت...
~.~.~.~.~.~.~.~
تایجو:کجا بودی؟(صدای آروم و خش دار)
ا/ت:عااا من...خب...
تایجو با داد:گفتم تا الان کجا بودی؟
از جاش بلند شد و آروم آروم به سمت تو قدم برداشت
ا/ت:من...خب راستش من و بچه ها...یه مهمونی یا خب شاید پارتی...تایجو سان من...
قبل از اینکه حرفت تموم شه مچ دستت رو خیلی محکم گرفت و کشیدت سمت خودش
تایجو:با این لباسا؟پارتی...چرا بهم نگفتی؟
فقط بهش خیره شدی
تایجو با داد:چرا نگفتی؟ هاااااا؟
ا/ت:چون تو هیچ وقت برای من وقت نداری. چون تو فقط به اسم شوهر منی. چون هر بار بهت زنگ میزنم یا جواب نمیدی یا عجله داری.چون...
تایجو:بسه...بهونه نیار با این لباس و قیافه بدون اجازه من رفتی جلوی اون همه پسر. چی فکر کردی...باید تنبیهت کنم
ا/ت:چ...چی ،چه تنبیهی!؟
تایجو پزخند ترسناکی زد و چسباندت به دیوار:الان بهت میگم چه تنبیهی خانم خانما
آبدهانت رو قورت دادی و بهش نگاه کردی
تایجو صورتش رو آورد کنار گوشت و زمزمه کرد:تنبیهی که باعث میشه فقط جلوی من از این لباس بپوشی و کاری میکنه که دیگه نتونی راه بری چه برسه بخوای بری پارتی، تنبیهی که...عاااا حرف زدن کافیه بزار عملی بهت نشون بدم
بعد یکم ازت فاصله گرفت
میخواستی اعتراض کنی ولی لبات به لبای تایجو قفل شد عمیق ترین و طولانی ترین بوسه ی زندگیت بود
دستات رو روی قفسه سینه ی تایجو گزاشتی و به عقب حلش دادی ولی نتیجه ای نداشت
تایجو لب پایینت رو آروم گاز گرفت و مکید و بعد ازت جدا شد
ادامه دارد...
۶۹۷
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.